Thursday, July 21, 2005

در جواب به سؤال های علی

علی جان ممنون از دقتت. سعی ميکنم جواب سؤالهات رو بدم
وقتی ميگی "حقيقت مطلق"، مطلق يعنی چی؟بين حقيقت و واقعيت چه قی وجود داره؟

حقيقت مطلق يعنی همه حقيقت. يعنی جواب به همه سؤال ها. فکر نميکنم بين حقيقت و واقعيت فرقی باشه

شما گفتی که جزئی از حقيقت در ماست، خوب بقيه ی وجود ما چيه؟حقيقت نيست؟
بقيه وجود ما وجود فيزيکی ماست و بخشی از روح ما که شامل احساسات، خاطرات و چيزهای ديگه هست. همه اينها آفريده خدا و بخشی از حقيقت هست
وقتی نطفه اي که ازش صحبت کردی رو پرورش بديم، ميشيم قسمت بزرگ تری از حقيقت؟
نه، به حقيقت محض نزديکتر ميشيم
برداشت من اين بود که شما افزايش معرفت رو در يک فرد به معنی بزرگ شدن نطفه ی معرفت اون ميدونی
برداشت خيلی قشنگ و خوبيه
وقتی کسی به قول شما در خلاف جهت حقيقت حرکت ميکنه(که اين رو بايد دقيق معنی کنی)،چه اتّفاقی برای اون نطفه ميفته؟

رشد نميکنه، ولی به حقيقت محض نزديک نميشه، هی کدر تر هم ميشه که برگشت رو سخت تر ميکنه برای اينکه قدرت تشخيص رو کم کم از دست ميديم. در خلاف جهت حرکت کردن، يعنی گوش نکردن به صدای وجدان، انکار حق و حق کشی و در پی حق نبودن، يعنی در افکار خود بی دليل پافشاری کردن و در پی معرفت نرفتن. شايد چيزی از قلم افتاد، شما بگين
يعنی مثلاً کسی که بيشتر بدی کرده با کسی که کمتر بدی کرده چه فرقی داره؟

از حقيقت دورتره
اينجوری که شما ميگی نوزادی که ميميره، پس وقت نداشته که نطفشو پرورش بده و کمتر از حقيقت بهره ميبره،فکر نميکنی اين حرف
من در تأييد جبر مؤثره؟

از کجا ميدونی از حقيقت کمتر بهره برده؟ من و تو خودمون همه حق رو نميشناسيم، به خصوص در مورد پس از مرگ. از کجا معلوم اون نوزاد از من و شما بيشتر بهره نبره
چه اتّفاقی با مرگ رخ ميده که يهو همه به قسمت بزرگی از حقيقت پی ميبرند؟

نميدونم، و اين نا آگاهی دليلش اينه که هيچ کس اينقدر به حقيقت نزديک نيست. ولی حدس ميزنم که آزاد شدن روح از جسم آزادی بيشتری به روح برای پی بردن به حقيقت ميده و اين به رسيدن به قسمت بزرگ حقيقت کمک ميکنه. دليلش اينه که ديگه روح وابسته به زمان و مکان نيست
ما حقيقت رو با روح درک ميکنيم يا با عقل؟
ما حقيقت رو با تمام وجود درک ميکنيم. عقل روح و جسم و احساسات همگی آفريده خدا، يعنی حقيقت و در پی او هستند
چرا آدم های بد با وجود شناخت حقيقت بايد از اون دور بشن؟فرقه اونها با آدم های خوب چيه؟

آدمها بالقوه به يک ميزان با حقيقت آشنا و به اون نزديک هستند، يعنی در ابتدای زندگی. بعد با احتساب اختيار خودشون و شرايط محيطشون و چند فاکتور ديگه، بد کاران از حقيقت دور ميشن.
وقتی آدم های بد پس از مرگ به قسمت بزرگی از حقيقت رسيده اند پس حالا معرفتشون خيلی نزديک به آدم های خوبه،پس چرا بايد يه مسير ديگه رو تو اون دنيا برن؟
اولاً اين تئوری از بعد از مرگ حرف ميزنه، نه دنيای ديگه. اين تئوری ميگه چيز زيادی غير از اون چيزی که در ته دلمون ميشنويم از بعد از مرگ نميدونه. معرفت بد کاران اصلاً به خوب کاران نزديک نخواهد بود. ساده بگم، اگه علی آقا معرفتش هزار باشه و پنج هزار هم اضافه بشه، از من که معرفتم یک بوده و حالا ميشه پنج هزار و يک خوب بيشتره
گفتی از بد و خوب تعريفی ارائه نميدی و برای اين کارت دلايلی آوردی،امّا دلايلی که بيان کردی اين رو نشون ميدن که ما نميتونيم هميشه خوب يا بد رو تشخيص بديم و
خوب کاريست که در جهت حقيقته و بد کاريست که در خلاف جهت حقيقته . ومن ميگم که ما نميتونيم کاملاً و صد در صد مطمئن باشيم حقيقت چيه، بنابراين بايد هميشه گوشمون به عقايد ديگران باز باشه. ولی ميتونيم با مطالعه، تفکر، پند گرفتن از بزرگان و عبرت گرفتن از تجربيات و دقت کردن به وجدان، که شايد صدای حقيقت در وجود ماست، ميتونيم اين احتمال که به حقيقت نزديک ميشيم رو بالا ببريم
آيا به نظر شما زمان انبياء ديگه سر اومده،چرا ديگه به کسی وحی نميشه؟
خير، برای اينکه از اول انبيا وجود نداشت تو اين تئوری. کسی که ما بهش ميگيم نبی، انسانی از خوب کاران بوده که به سطح بسيار بالايی از معرفت رسيده، اين رو من که قدرت درکش رو ندارم اسمش رو گذاشتم وحی. حالا هم هنوز کسانی هستند که ميتونند به مدارج بالايی از معرفت برسن و ديگران رو هم بهره مند کنند
خوب حالا برگرديم سر همون بحث درک کردن حقيقت،کی نياز داره ما حقيقت رو درک کنيم؟

ما نياز داريم به اين حقيقت برسيم. مثل قطره آبی که از دريا دوره. بايد اضافه کنم که به نظر خودم هم اين تئوری اينجا ضعف داره. ولی آيا تو تئوری ديگری ميشناسی که به اين سؤال جواب بده؟ کی نياز داره من خوب باشم
اگه معرفت خوبه،برای رعايت عدالت بايد دو مورد زير در موردش صدق کنه راه برای همه باز باشه که به معرفت برسن کسی که ميميره نتونه بگه اگه من نميمردم ميتونستم معرفتمو بيشتر کنم.يعنی بايد کاملاً روشن باشه که اين بابا اگه بيشتر تو دنيا ميموند،معرفتش نميتونست از اينی که وقت مرگ داره بيشتر باشه
جواب به اين سؤال خيلی ساده است: همين که هر شخصی، به ميزان تلاش خودش و با در نظر گرفتن وقتی که در اختيار داشته، از حقيقت بهره ببره و به حقيقت محض نزديک بشه عدالت برقرار شده. اين جواب شبيه به جوابی است که تئوری اسلام در پاسخ به اين سؤال ميده که اگر کسی در قيامت بگه: من اگر بيشتر در دنيا بودم انسان بهتری ميشدم, جواب چيست
يا حق

Wednesday, July 20, 2005

تئوری کورش


در ادامه پيشنهادی که در قسمت پيغامها کرده بودم قبل از سفرم به ايران اين تئوری رو اينجا ميگذارم تا روشن بشه هدف من از بحث چيه و به کجا ميخوام برسم. لطفاً با دقت بخونيد، اگرنفهميديد سوال کنيد و نظر بدين

قبل از شروع بگم که اين تئوری کاملاً شخصيه و از هيچ کس نيست جز خود من. پس همه ايراد های اون از منه. دوم اينکه اين تئوری هم مثل اونهای ديگه اصلاً کامل نيست. هدف از گفتن حرف دلم به شما اينه که کمک کنيد من بيشتر به حقيقت نزديک بشم يا اينکه اگر کاملاً از مرحله پرتم کمک کنيد که زياد گمراه نشم
داستان از اونجا شروع ميشه که من خدا رو حقيقت مطلق ميدونم. انسان و تمام عالم هستی اجزائی از اين حقيقت محض هستند. حالا فقط به انسان بپردازيم: طبق اين تئوری جزئی از اين حقيقت در تک تک ما هست. اين نطفه حقيقت رو بعضی از انسان ها پرورش ميدن، مثلاً به دنبال علم و دانش، که خود بخشی از حقيقت هست، ميروند، يا به دنبال معنويات و عرفان، که آنها هم بخش ديگری از حقيقت هستند ميرن. اين سری از انسان ها به اين طريق جنبه الاهی خودشون رو تقويت ميکنند و اين نطفه، کم کم بزرگتر ميشه. اينها رواسمشون رو میگذارم خوب کاران

دسته ديگری از انسانها، در پی تقويت اين نطفه نيستند. اونها در خلاف جهت حقيقت پيش ميرن. ما اسم اين دسته رو ميگذاريم بدکاران. فراموش نکنيم که بدکاران هم هنوز نطفه رو دارن. پس ميتونن هر لحظه به عقب برگردن و شروع به تقويت اون بکنند و کم کم هرچه در جهت مخالف رفتن جبران کنند. اين روند در جهت يا خلاف جهت رفتن نسبت به حقيقت، روزی توسط يک حقيقت مهم قطع ميشه که اون حقيقت مرگه

پس از مرگ انسان ها به قسمت بزرگی از حقيقت که برای ما ناشناخته هست پی ميبرند. اونهایی که بيشتر در جهت حقيقت رفته بودن، با احتساب اين حقيقت جديد، به مقدار زيادی به منبع اصلی حقيقت، يعنی خدا نزديک ميشن. اونهایی که در جهت مخالف رفتن، با وجود شناخت اين حقيقت، باز هم نسبت به دسته از اول از حقيقت دور ميشن

پرانتز باز : تا اينجا متوجه شديد که خدا در اين تئوری، اصلاً فردی نيست. فقط يک مفهومه. يه کل. پرانتز بسته

برگرديم به دنيا و داستان بدکاران و خوب کاران. در نظر داشته باشيد که من تعريفی از کار بد و خوب نکردم. دو دليل داره: اول اينکه تا کسی قسمت مهم حقيقت رو ندونه، نظر مطلقی در مورد بدی يا خوبی کارهاش نميتونه بده. و اين بعد از مرگ ميسر ميشه. ولی چون زره اي از حقيقت در ما هست، در خيلی موارد خودمون قدرت تشخيص داريم. از ته دل ميدونيم چيزی در جهت حقيقته يا در خلاف، حداقل احتمال ميديم. اسمش رو بگذاريد وجدان. حالا هرچی اين نطفه بزرگتر باشه، قدرت تشخيص بزرگتره. بعضی از خوب کاران به حد بسيار بالای حقيقت شناسی ميرسند. انسان ها ميتونند به يکديگر در پرورش اين نطفه حقيقت کمک کنند. ولی اين انسان ها انقدر در حد بالا هستند که ميتونند نه تنها به يک انسان، بلکه به گروه بزرگی از انسان ها کمک کنند. من اسم اين افراد رو ميگذارم پيامبران و بزرگان. چرا در تئوری خودم اين دو دسته رو از هم جدا نميدونم؟ جواب اينه که در اين تئوری پيامبران و بزرگان يکی هستند. فقط به مرور زمان، انسانها شروع به ساختن داستان در مورد اين بزرگان ميکنند. در اصل پيامبر انسانی است که به مقدار زيادی از حقيقت رسيده، و اشخاص بسياری رو هم بهره مند کرده. سالها و قرنها بعد، انسانهايی که از طريق تاريخ و پدران خود در مورد اين منبع حقيقت چيزی ميشنوند، چون آمادگی پذيرش همه حقيقت رو ندارن، يا قسمت مهمی از حقيقت به آنها درست منتقل نميشه، کم کم قسمتی از حقيقت رو از دست ميدهند يا حتی از خودشون به اون ناخالصی اضافه ميکنند

در اين تئوری، دين، با توجه به تعريف رايج آن، روحانيت، حديث و روايت و قسمتی بسيار مهم از تاريخ اديان، ناخالصی و از حقيقت به دور است. اين تئوری در مورد اسلام ميگه که پيامبر به سطح بالايی از حقيقت رسيد و مردمان بسياری رو هم به اين حقيقت آشنا کرد، ولی اين همه حقيقت نبود، باز هم ميشود جلوتر رفت. بي نقص هم نبود و از همه مهمتر، ناخالصی بسيار، مثل حديث و روايت و تاريخ توسط مسلمانان به آن اضافه شد. اگر قسمتهای بسيار زيادی از آن هنوز هم به حقيقت نزديکه، ولی بايد اين ناخالصيها رو ازش دور کرد و ازش استفاده کرد براي جلو رفتن در راه حقيقت

فکر کنم فعلا همين قدر بسّه

يک نقص مهم اين تئوری موضوع هدف از آفرينش هست. جوابی برای اين سؤال ندارم، جز اينکه طبق اين تئوری، هدف اصلی آفرينش در همان حقيقت نهفته است که بعد از مرگ به آن آشنا ميشيم
یا حق

Tuesday, July 19, 2005

بحث دوم: مبدا آفرينش

در بحث قبلی، دوستان فرضيه اي رو مطرح کردن که جای بحث داره. فرضيه اينه
همه انسان ها از ابتدا يا خوب آفريده شدند يا بد و هيچ تغييری در اين خصوصيت بالقوه رخ نخواهد داد. در پايان هم خوبها به خوبی و بدها به بدی باز ميگردند
من شخصاً با اين نظريه کاملاً مخالفم. دلايل من اينها هستند
اول : در بحث های قبل پذيرفتيم که خدا حکيم است. چون خدا حکيم است کار بيهوده نميکند. با اين فرض زندگی من پوچ و بيهوده ميشود. اگر انتهای کار من از آغاز معلوم است، چه دليلی برای تلاش در بهتر کردن زندگی دارم. چون زندگی من آفرينش خداست، اين بيهودگی با حکمت او مغايرت پيدا ميکند.
دوم: -اگر بپذيريم که خدااعادل است-، يکی از ملزومات عدل اينست که مجازات يا پاداش مطابق با اختيارات باشد. اگر بشر انتخابی در خوب يا بد بودن خود ندارد، بازگشت او به خوبی، يا بهشت، يا به بدی، جهنم، که برای او مساوی با پاداش يا جزاست، مغاير عدل است چرا که در خوب يا بد بودن خود اختياری نداشته.
سوم: اگر بپذيريم خدا هدايت کننده است، که خود نظريه اي برگرفته از نظريه حکيم بودن وعادل بودن است، فرض اينکه آغاز و پايان همه ما معلوم است هدايت را بيهوده ميکند، چرا که طبق اين فرض همه به بدی يا خوبی برميگرديم، پس نيازی به راهنما در راهی که دوراهی ندارد نيست
لطفاً دوستان دقت کنيد که دليل دوم و سوم بر اساس دو عقيده شخصی هستند، يعنی حکمت وعدالت خدا. اگر با اين دو فرضيه مشکلی داريد، لزومی به رد اين دو دليل هم نيست. نکته آخر اينکه هنوز تعريف عدالت را تکميل نکرده ام و اينجا فقط از بخشی از تعريف عدالت استفاده ميکنم

Monday, July 18, 2005

ادامه بحث با علی

دوستان سلام. چون بحث در پيغام ها طولانی شد، گفتم يه پست جديد بگذارم. اينجا سعی ميکنم به علی جواب بدم
"Kouroshe aziz man khodam ham daram migam FARZ mikonam...Man khodam ham nagoftam ke be farz ha'i ke kardam 100% mo'taghedam...Mikhastam in ro begam ke mishe ye joora'i,dar eine hal ke jabr hast,edalat ham bashe va hame ham razi bashand..."
علی جان
چگونه ميشه بر اساس فرضی که خودت هم صد در صد قبول نداری چيزی رو قبول کرد؟ مثلاً اينکه در اين حال که جبر هست ميشه عدالت هم باشه. من يه کم در اينجا با اين روش بحث مخالفم
"Khob koorosh joon az farze 2 shoroo' mikonam ke ghaboolesh kardi.In farz mige ke to dar 'omghe vojoodet khahane ejraye edalati.Hala age FARZ 3 man ro bepaziri,...Man migam ke to az inke too jahannami 'amighan razi hasti.Khob hamin barat kafi nist?..."
اگر من فرض سوم، يعنی اينکه همه از اول يا جهنمی يا بهشتی هستند رو بپذيرم، اين قسمت حرفت درسته. ولی مشکل اينجاست که من اين فرض سوم رو نمي پذيرم. من ميگم همه از اول جهنمی يا بهشتی نيستن. پس اين قسمت استدلال رو هم نمي پذيرم
"Farz konin man baraye yek shakhs kolli az chizi ta'rif konam va oon ro teshneye oon chiz konam,...Pas edalat ine ke ya oon ro teshne nakonam ya age teshne kardam behesh oon chiz ro bedam...Hala khoda ham ya shoma ro nabayad aasheghe edalat biafarinad ya age shoma ro aasheghe edalat afarid bayad be in eshgh javab bede..."

من با اين قسمت کاملاً موافقم
"...in ro begam ke man mitoonam baraye har 3 farzi ke kardam dalayeli biaram..."

اگر در مورد اينکه همه از اول جهنمی يا بهشتی هستن دليل بياری جلو ميريم، يعنی فرض سوم. بعد اگر لطف کنی در مورد فرض اول هم، يعنی در مورد اينکه به هرچی ميل داريم ميرسيم هم دليل بياری ديگه خيلی عالی ميشه. بعد ميتونيم اگر هر سه قبول شد جلو بريم

خواستم ازت تشکر هم بکنم به خاطر اينکه با صبر سعی کردی نظرت رو به صورت ساده برای من توضيح بدی. خيلی کمک کرد. ازت ممنونم

Sunday, July 17, 2005

Baba ye kam deghat!

Salam
man jeddan entezar daram ke vaghti doostan ye matn ro mikhoonan ba deghate bishtar bekhoonan va age mozoo barashoon taazas ba haalate defa'ei be soraaghe oon naran! mishe adam ye kam zehnesho baz kone va say kone harf ro beshnave va rahat tar bepazire age eshkaale manteghi albatte peyda nakone.

aslan nokteye aslie bahse poste ghabli, tabdil shode be eshkaal!!! in jeddan ajibe!
1- man shomareye aye ro gofte boodam too hamoonmatne avval! ajibe ke baz porside shode bood ke aye kojast!!!!
Ba'desh aslan chikar darin be ghoraan? ma inja farz ro nazashtim bar inke ghoraan ro ghabool darim, aslan bahs sare ghoraane pas chera vaghti ye nazari dade mishe ye edde mikhan beran bebinan ke hast ya na!!! ye edde ham migan chera az ghoraan harf mizanin! hadafe man az zekre inke too ghoraan oomade ine ke bedoonin ke faghat az taraavoshaate maghze man nist va baraye hamin ye kam deghate bishtar mabzool konin.
amma yek nafar ham ye comment gozashte bood be naame saara, ke tarjih dadam inja javab bedam.

oon did ke matrah kardam nokteye aslish az nazare man ine ke aslan edaalat ro zire soal nemibare! pas lotfam hey be edaalat gir nadin va fekr konin bebinin khob oon ro chejoori fahmidin ke saahaabesh mige be kolli ghalat fahmidin! oonja age har ki sare jaash bar nagarde edaalat be ham mikhore! lotfan kami daghightar bebinin. dar morede aye ham bayad begam ke faghat in ye aye nist. albatte har ki mitoone bege manzoore aye chi boode, manam koli aye jam mikonam migam manzoor ine va dide man ro taeid mikone va ba edaalat ham aslan tanaaghoz nadare! baraye mesaal in aye ro ham bebinin: " va laghad zara'naa le jahannama kasiraan menal jenne val ens, lahom gholoobon laa yafghahoona behaa va ..."
yani chi?
yani kolli az jenn o ens ro khalgh kardim baraye jahannam!
hala hey say konim ina ro ye joore dige tarjome konim ke nemishe. zeyle hamoon ayeye 29 sooreye a'raaf ham age ye sar be 10 ta tafsir bezanin, age hatta yekishoon harfe shoma ro zade bood jaaleb mishe! almizan ro bebinin! age hamin nazar ro nadade bood! fekr mikonin oona az edaalat chizi nemifahmidan va mikhastan began edaalat nist? nokteye bahs hamin ja bood ke shoma gir dadin!
age kasi jeddan khoob dark nemikone shayad behtare bere dar mafaahime ghabli ke too zehnesh tasbit shode tajdide nazar kone.
mohemtarin nokteye in poste fe'li ham ine ke chetor khalghe ye edde adam az ebteda baraye jahannam va eddei baraye behesht, edaalat ro zire soal mibare vali inke khoda ma ro khalgh karde bashe va baraye ghadimi haye ma peyaambar ferestade bashe ya ketab ferestade bashe ke be darde emrooz nakhore edaalat ro behamnemizane!?!?! chera inja nemigin ke momken nist ghoraan be darde emrooz nakhore va hatman eyne hamoon rooz be dard mikhore vagarna edaalat be ham mirize va ... vali ta ye ja mafhoome matn be dalile bi deghati va adame dark e negaah az yek zaavyeye khaas, dide matrah shode mishe khalaafe adl va dige nemishe behesh fekr kard. ye kam deghat konin lotfan.

Wednesday, July 13, 2005

ekhtiar-javab beh hamid

Salam
say mikonam ghesmat be ghesmat be Hamid javab bedam:
1. >>az yek dide daroon nezaami age negah konim, jeddan har kas omdeye kaar haei ke mikone ro mitoone nakone va mikone ya bar ax va baraye hamin ham morede soaal vaghe khahad shod ke chera kardi ya nakardi
in harfet ro negahdar, bar migardam behesh. vali manzooret az "dide daroon nezaami" ro nemifahmam. ye kam bayad lotf koni sathe jomlehat ro dar hade man biaari paain.
2.>>az ye dide dige, ye negaahe boroon nezaami, mishe injoori did: har chi az har jaei too aalam raah oftade ye harkati mikone va bar migarde be aslesh, yani be hamoon jaaygaahe avvalesh...
man movafeghe in harf nistam. yani manzooret ine ke man barmigardam hamoon ke boodam? pas karhai ke kardam chi mishe? nemishe goft ye daneshmand, mesle Pastor, bar migardeh be hamoon jaaye ghadim. in baba inhame kar kardeh. vaghti Pastor be donya oomad, esmesh hich jaa nabood. alan va baraye hamishe esmesh too tarikhe.
3.>> too ghoraan ham in did oomade... aslan ekhtyar mani nadare ke kasi bekhad raje be oon harf bezane. too ghoraan ham bad az oon harf mige ke ye edde hedayat mishan va ye edde ham hagheshoon ke gomrahi bood be oon miressan...
ey agha in vasat edalat chi shod? in kamelan ba edalat moghayere! age jaaye aval e man ro khoda behem dade, bad ham bar migardam jaaye avalam, in vasat taghsire man chie ke bayad beram jahanam?! man in ro nemifahmam: "hagheshoon ke gomrahi bood be oon miressan". chera haghe kasi bayad gomrahi bashe. age injoore ham zolm karde ke in baba ro aafarideh, ham naa-aadele ke ye seri digaro hedayat karde! (mishe esme sooreh ro begi?)
3.b>> yani age yeki az jahannam khalgh shode ghat'an eb oonja barmigarde va yeki ke beheshtie ghat'an be oonja bar migarde...
beyne man e jahanami o aghaye beheshti edalat chi mishe? (barmigarde be harfam too 3)
4.>> aslan too in did jaaei baraye ekhtiar nist, hamoontor ke jaaei baraye hesaab o ketab o eghaab ham nist.be nazar miad in dide dovvom ba dide avval hich tanaghozi nadare...
etefaghan kheyli tanaghoz dare! too shomare 1 migi "har kas omdeye kaar haei ke mikone ro mitoone nakone.." bad too nazarie dovom migi har kari bokone, akharesh jahanamie (ya beheshti). ide aval harf az ekhtiar (e mahdood) mizane, ide dovom, khodet ham migi, jai baraye ekhtiar o hesab ketab nadare!
Hamid jaan, rastesh indafe ziad tozihet man ro ghane nakard. tozih avali ghashang tar bood. kolli majbooram kard fek konam. inyeki kheyli tanaghoz gooi dasht. nazaret dar morede theory e man chie? aghalan ye khoobi dare. kamelan az zehne khodam oomade ;)
P.S. bebakhshid farsi naneveshtam, vaght konam farsish mikonam.
ya hagh

Tuesday, July 12, 2005

Ekhtiar!

Be naame afarinandeye ekhtiar

Be nazar miad ke mishe jahaan ro chand joor did. mishe az ye zavaayaaei ensaan ro mokhtar doonest, az ye zavaayaaei na!

az yek dide daroon nezaami age negah konim, jeddan har kas omdeye kaar haei ke mikone ro mitoone nakone va mikone ya bar ax va baraye hamin ham morede soaal vaghe khahad shod ke chera kardi ya nakardi.

az ye dide dige, ye negaahe boroon nezaami, mishe injoori did: har chi az har jaei too aalam raah oftade ye harkati mikone va bar migarde be aslesh, yani be hamoon jaaygaahe avvalesh. migan har chizi be marja'esh bar migarde. mesle inke ye seri ghet'eye paazel ke az jaashoon dar oomadan bayad nahaayatan bar gardan be jaaye avvaleshoon.
rastesh ine ke too ghoraan ham in did oomade. masalan zekr mishe ke hamoonjoori ke dar aaghaaz afaride shodid bar migardid.(ayeye 29 sooreye 7).
too in did har ki dare mire ke bere sare jaash! inja dige aslan ekhtyar mani nadare ke kasi bekhad raje be oon harf bezane. too ghoraan ham bad az oon harf mige ke ye edde hedayat mishan va ye edde ham hagheshoon ke gomrahi bood be oon miressan. yani age yeki az jahannam khalgh shode ghat'an eb oonja barmigarde va yeki ke beheshtie ghat'an be oonja bar migarde.
aslan too in did jaaei baraye ekhtiar nist, hamoontor ke jaaei baraye hesaab o ketab o eghaab ham nist.

be nazar miad in dide dovvom ba dide avval hich tanaghozi nadare va serfan az do dide mokhtalef va az do hendeseye motafaavet be mas'ale negah shode.
khosh hal misham age bejaye negaahe sar sari fekr konin va age chize jaalebo be nazaretoon resid begin. man hodoode 13 saale ke be in nazar residam vali natoonestam kaamel shaffafesh konam. har ki komak kone ke zavaayaaye mokhtalefe in dide dovvvom ro befahmam kare khoobi karde:)

ya hagh

ادامه بحث

رأی اکثريت بر اين شد که به همين طريق بحث رو ادامه بديم. يعنی سعی کنيم اول به يک نتيجه ای برسيم، بعد بريم سر بحث جديد.
حالا اگر همه مشکلشون با اختيار حل شده، بريم سر بحث دانا بودن خدا و اينکه آيا هدايت کننده هست يا نه.
از حميد خواهش ميکنم اگر چيز جديدی در مورد اختيار ميخواد بگه حتماً بگه، جالب خواهد بود. اگر حميد اين بحث جديد رو شروع کنه بهتر هست چون خودش اين موضوع رو پيشنهاد کرده بود

Monday, July 11, 2005

رشته سخن


دوستان سلام
يک مشکل کوچک پيش اومده. از طرفی بعضيها هنوز با بحث اختيار مشکل دارن، مثل علی اسماعيلی، از طرف ديگه، بعضيها، مثل من، بيتابی ميکنن که زود تر به بحث جديد برن. حالا اگر پيشنهادی داريد بکنيد.
من پيشنهاد ميکنم در مورد اختيار توی پيغامها جواب بديم و اينجا بحث رو جلو ببريم

يه چند نکته کوتاه، اولاً لطف کنيد از جمله های واضح و کوتاه استفاده کنيد. بعد لطف کنيد از کلمات غير فارسی، و يا خيلی عربی استفاد نکنيد، و اگر مجبور به استفاده هستيد حتماً ترجمه کنيد. مثلاً براي اصلاح حرف خودم، موضوع بحث جديد اينه که آيا خدا دانا است و آيا راهنماست؟ ممنون از توجهتون.
پاينده باشيد

Sunday, July 10, 2005

Ertedaad

Salam
ghabl az inke ye harfe asaasi dar bareye ekhtyar bezanam! goftam avval ye javab bedam be Hamed agha va nesbat be tohmatesh vakonesh neshoon bedam!.
Avval ozr bekham age tond migam!
bebin baradare man
darse tarikhe eslaam va ostaad haye por savaadesh ro vel kon!
harf az ertedaad zade boodi
kaash age mosalmooni ye bar mahze rezaye khoda ghoraan ro khoonde boodi, ba mani va tavajjoh!
akhe chera?
chera har rooz ma bayad javaabe ye seri eshkalaate alaki ro bedim ke ye seri varede din kardan va hala moshkel saaz shode.
shoma ke too darse tarikhe eslaametoon khoondin ke mortad aghsaami dare, lazeme begam ke man bish az 6 saal feghh khoondam! ba ahkaame din ashnaam.
shoma ke az ostaade gerami dars e ertedaad gereftin( bebakhshid asabaani hastama!) begin bebinam kojaye ghoraan gofte bood ke mortadd ro bokoshin? ke hala ostaade shoma byad no'e haye mokhtalefesh ro baraye ma maloom kone?
shode naghle hokme sangsaar ke har ki az nanash ghahr mikoen fekr mikone too ghoraan oomade!!!
baba
ya az din harf nazanim, ya hadde aghal ettelaa'aat dashte bashim va ba'd harf bezanim. dige aghallan mitoonim berim ye dor ghoraan ro ba mani bekhoonim va aghallan bebinim chia jeddan oon too hast chia nist ke! na????
hagh yaaretoon

Friday, July 08, 2005

جمع بندی بحث اول

دوستان اگر موافق باشند يک جمع بندی بکنيم از بحث اول که جلو بريم.
فکر ميکنم اونهايی که توی اين بحث با ما پيش اومدن به مختار بودن بشر اعتقاد دارند. روش استدلال ما در پاسخ به اين سوال که آيا خدا ميداند که من در هر زمان چه ميکنم، اگر ميداند من اختياری ندارم, دو نوع بود. حميد اينطور جواب داد که خدا ميداند که در هر زمان من با اختيار خودم چه خواهم کرد. اين استدلال رو من قبول نکردم ولی معتقد بودم که خدا خود آفريننده زمان و دانش است و اين سوال اشتباهه چون مثل اين ميمونه که از نقاش بپرسيم چرا خودش توی تابلو نيست.
ولی چون هردو نظر به مختار بودن منتهی ميشد، زياد کش نداديم.
حرفهای آخر حميد چند توضيح کوچک ديگه در اين مورد اضافه کرد.
نتيجه ديگری که از بحث تا اينجا گرفتيم اين بود که رفتار و تصميم گيريهای انسان تحت کنترل مغز و روح اوست. به طور خلاصه، انسان موجودی دو بعدی است. حالا يادم نيست اصلاً چرا بحث به اينجا کشيد. ولی نتيجه جالبی بود.
اگر تا اينجا موافقيد، بريم به بحث بعدی که به پيشنهاد حميد اينه که ببينيم آيا خدا حکيم و هادی است؟ اين دو صفت رو در يک جمله گذاشتم چون به نظر اومد در سؤال اول بحث طولانی نخواهد بود

اگر با همه اينها و با موضوع بحث دوم موافقيد بگيد که بحث دوم رو شروع کنيم

ekhtiarast ekhtiarast ekhtiar!

Salam
1- koorosh jan, ooni ke mige fekr naashi az ye seri fe'l o enfe'aalaate shimiaaeie daakhele maghze, eshgh ro ham hamoonjoor mipendare! pas baraye ehsaasaat ham ke shoma goftin hamin harf ro mizane hatman. pas man ba inke ba harfesh mmokhalefam, javabe shoma ro ham be idei ke oon dade ma'ni dar nemibinam.:) idaash aslan bar baatele be nazare man. chon ensaan ye bo'd haye gheyre maadi ham dare ke fekr mikonam hame ghbool daran. oono age too mo'aadelaatesh byare, oon moghaddamaat ro oonjoori nemichine ke oon natije haasel beshe.
2- ye ideye ma'roof hast ke migan ebne sina daade ke gofte har ki ekhtyar ro ghabool nadare bezaaninesh!!!=))
be nazar javabe khoobye!
3- raftare bashar dar tamaame advaar e tarikh haaki az ine ke no'e bashar hamishe ensaan ro mojoodi mokhtar midoone be tori ke oono dar ghebaale a'maalesh masoul midoone! vojode daadgaah va maanande an esbati bar in modda'aast.
4- zemnan no'e bashar vojoode bo'de digar ro ham gofte ya nagpfte ghabol dashte hamishe! mesaalesh ine ke ba inke saal haast ke midoonan tamaamie sellol haye badan zarre zarre jaaygozin mishavand va banabar in age kasi 10 saal ghabl adam koshte, alan mitoone bege man naboodam!!! hameye oon haaie ke oon kar ro kardan alan khaak shodan! ino hich ja ghabool nemikonan, chon poshte in vojoode maadi ye vojoode manavi ke ma behesh rooh migim ro ghabool daran!( gofte ya nagofte!)
5- dar morede ideye aghaye esmaa'eili ham man fekr mikonam ke systeme gaam be gaam kheili khoobe, faghat shartesh ine ke kasi yadesh nare chiro ghabool karde ghablan ke ba neveshtane inja dige kasi ghaaedatan ziresh nemizane. baraye hamin fekr mikonam khoobe har ki har chand vaght yek baar nazare nahaaei ke ta oon zaman behesh reside ro va farghi ke ba ghabl karde ro e'laam kone!(movafeghin?)
6- shomareye 3ye aghaye esmaeili ham yek edde'aaei ast ke ta borhaani barash eraa'e nashe man ghabool nemikonam, chon in tip harfa ro az mo'allem dini ha faghat shenidam!
7- man agar goftam az hekmat shoroo konim vaazeh bood baram ke age hekmat pazirofte beshe bar payeye oon mitoonam haadi boodan ro be onvaane aajore ba'di bechinam. har ja shoma aajore hekmat ro bezarin, aajore badish ro ke hedayate man mizaram!:)
8- dar bareye asare mohiti ham kolli mish eharf zad ke kholase var migam. yekish hamooni ke agha koosrosh goftan ke do nafar dogholoo ba ye jensyat, dar yek sharayete eyni be natayeje mokhtalef miresan. harfe dige ke mishe zad ine ke osoolan adam ha be jaei miresan ke age bekhan va fekr konan mitoonan asare mohit ro be hadde aghal beresoonan. nokteye mohem inke mage khoda gofte tahte har sharayeti ba hame ye joor barkhord mishe? yeki ke too ye darre be donya miad va 16 saalegi ham mimire ba man ke tehran be donya oomadam 32 saalam ham dare mishe va jaahaaye mokhtalefi too donya ro didam yeki nist hesab ketaabeshoon ke! aslan age kasi betoone esbaat kone( ke mahaale) ke aadam nemitoone khodesh ro mostaghel az mohit tarbyat kone( ke hezaaraan nemooneye naghzesh hast) ye javabe saade behesh midam ke khob natoone!:)) mohem ine ke too daadgaah ino lahaaz konan! moshkel ba adle dige na? khob age too daadgaahe adle elaahi in lahaaz she dige ki chi mitoone bege?

ya hagh

Thursday, July 07, 2005

بحث اول، اختيار، سخن چهارم

بود و من هم اينجا ميگذارم که شما نظر بدين comment اين سوال و جوابها توی
يه دوست بينام، اين سوال رو مطرح کرده:

تصميمات ما بر اساس افکار ما است. افکار ما در مغز ماست. مغز ما يک موجود بيولوژيکی است و از قوانين فيزيک پيروی ميکند. و همه حواس و افکار ما در واقع حاصل يک سری فعل و انفعالات الکترو-شيميايی در مغز ماست. پس براه داده های مشخص محيطی و پارامتر های مغز، کاملا بايد بتوانيم با شبيهسازی تصميم گيری مغز را پيش بينی کنيم. پس اعمال ما نتيجه قوانين فيزيک است. پس اختيار کجاست ؟ البته من به اختيار عميقاً معتقدم ولی جواب اين سوال برايم روشن نيست. ممنونم اگر نظرتون را بگوييد.


حميد جواب داده
مقدّماتی که گفتين رو من قبول ندارم! اوّل شما اونا رو نشون بدين که صحیحن تا من ادامه بدم!اون چند جمله اوّلتون دقيق که نيست هيچ، اصلاً اعتباری ندارن.کی گفته که همه چيز از مغز مياد؟ اين ماه کسانيه که مادّی نگاه ميکنن و هيچ بعه ديگری برای انسان قایل نيستن. من موافق اون خط های اوّل و نتيجه حاصلش نيستم.


و من ميگم
سلام دوست عزيز بينام
من هم مثل حميد فکر ميکنم بعضی از چيز های که اولش ميگی اشتباهه:
اولاً به نظر من تصميمات ما فقط بر اساس افکار ما نيست، بلکه احساسات هم خيلی مهم هستن. تا به حال نشده يکی رو ببينی از همون لحظه اول ازش خوشت نياد (يا بياد)؟ اگر فقط فکر بود که هيچ پيشداوری مطرح نبود. تا به حال نشده در مورد يه تصميم گيری، دلت يه چيز بگه عقلت يه چيز؟ به نظر من رفتار ما و تصميمات ما بر اساس افکار و احساسات ماست.
در مورد قوانين فيزيکی گفتی. ياداوری کنم که تا فقط يک قرن پيش همه فکر ميکردن دنيا تابع قوانين فيزيک کلاسيکه. حالا ميدونيم که نصف دنيا از اين قوانين پيروی نميکنه. از کجا معلوم که غير از فيزيک قوانين ديگری نباشند که بشر هنوز نميشناسه؟ پديده های متافيزيک خيلی زياد هستن. جالب اينجاست که هنوز شناخت ما از مغز انقدر ناچيز هست که به هيچوجه نميشه گفت که مغز کنترل اعمال ما رو بر عهده داره.

Wednesday, July 06, 2005

dar mord e ekhtyar

salam
man font e farsi nadaram mote'asefane (fe'lan )
1_dar javab e aghaye esmaeeli mikham ye nokte ee ro gooshzad konam .mokhtra e boodan ensan be ma'ni moghtader boodanesh dar ahme ye sho'oon e nist . man ekhtyar ro in tor ta'rif mi konam ke "adam dar barbar e a'maali ke ghodrat e anajmeshaan ra darad va barayash mohtamel ast ba entekhab e khodash betavand be anjam e amali mobaderat varzad ya az anjam e aan khod dari konad " ke in goone a'amaal and ke az nazar maa shayeste ya ghabih shemorde mishavand . fekr konam ba in ta'rif khod be khod javab e oon soal dade mishe ke shoma matrah kardid .
2_aghaye koorosh mikhastam beporsam daghighan manzooretoon az zaat chie ???

ya hagh

بحث اول، اختيار، سخن سوم

انگار خيلی زود بحث اول رو بستيم. ميگم خيلی زود چون بعضيها مثل علی اسمعيلی سوالهای جالبی کردن که من هم جوابش رو
نميدونم. پس سعی کنيم جواب بديم. سوال اينه
This is a sentence to prove "jabr":When a child is born,he has some properties and tendencies that he acts based on them and his environment.Neither these properties and tendenceies nor his environment have been chosen by the child.His properties and tendencies might change as a result of his environment(that is not by his choice) ,and his environment might change itself.Over all of his life what he is doing is the result of his environment at the time, and his tendencies and properties that are his childhood properties and tendencies which had been affected by his environment through the time.So what we are was not our choice.How do you defend from our option and choice?

برای اونهایی که انگليسی دوست ندارن خلاصه کنم: ميگه اگر بچه ای به دنيا بياد، رفتار اون تحت شعاع ويژگيهای ذاتی و محيطی هست که در اون به دنيا ميآد، که در هيچ کدوم از اين دو مورد او انتخابی نکرده. پس مختار نيست.
جواب من اينه که پس چرا دو برادر که در يک خانواده و در يک محيط به دنيا اومدن با هم اينقدر فرق ميکنند؟ ممکنه جواب بدين خوب ذاتشون با هم فرق ميکنه. مشکله من اينجاست که من به ذات اعتقاد ندارم (برگشتم به پيشنهادی که به حميد کردم براي بحث در مورد ذات و سرشت). آقا اگه خداعآدله چرا من آدم بد ذاتی آفريده شدم و فلان آقا خوش ذات. چرا بين دو برادر بايد بيعدالتی باشه؟ من ميگم محيط خيلی مهمّه در شخصيت فرد ولی هر فردی اختيار وعقلی و اراده ای دارد که ميتوانند اون رو از مرداب هر محيط بدی خارج کنند. اينهمه انرژی از کجا ميآد؟ به نظر من از همون اندک وجود خدایی که در ما دميده شده.
يا حق

Tuesday, July 05, 2005

Hekmat ya hedayat,masale kodaam ast?

Salam
Khob shokre khoda inja hame aaghelan va ekhtyar dashtane ensaan dar haddi ke majboor be pasokh gooei beshe va hesaab o eghaab beshe ro ghabool daran.
***********************************************************
lotfan har ki bahs ro edame mide dige badan dobare rooin mozoo eshkali vared nakone ke alan dare. age eshkale jadid ijad she eybi nadare vali alaki kasi nage khoob hala berim jolo ta bebinim chi mishe! injoori be hich ja nakhahim resid. lotfan age moshkel hast matrah she ta gaam be gaam jlo ke mirim ye chizi dastemoon byad. mamnoon
***********************************************************

be nazar mirese ke behtare az inja shoroo konim:
Khoda hakim ast ya na? daghightar begam yani inke aalem ast ya na va az in elmash estefade mikonad ya na? in ro age javab bedim mas'aleye hedayat behtar hal mishe ishalla.
movafeghin? nazar bedid.

ya hagh

بحث دوم


تا اينجا به اين نتيجه رسيديم که خدا انسان رو مختار آفريد. دو دليل آورديم، يکی حميد، که با پست جديدش اين دليل رو کامل کرد و من هم بيشتر متوجه شدم چی ميگه، يکی هم من. اونهایی که با اين نتيجه موافقاً ميتونند برن به بحث دوم. اگر هم مخالفيد حتماً نظر بديد، با کمال ميل صحبت ميکنيم.
و امّا بحث جديد، اگر دوستان موافق هستن: آيا خدا هدايت کننده است؟

Ekhtyar

Salam
1- man sharmandam ke penglish minevisam! be bozorgye khodetoon bebakhshin.

2- age har 3 ekhtyar ro dar hamin hadde mota'araf ghabool darim, shayad dige nyazi be bahs dar in bare nabashe.
3- ye noktei be zehnam mirese, oonam inke "amre be ekhtyar kari kardan", ba "elme be ekhtyar kari kardan" be nazar fargh dare. chera elm, oonam elme be ekhtyaran kari kardan moojebe jabr mishe?
ye mesal baraye taghrib be zehn: ye moalleme khoob daaneshamooz haasho mishnase, har chi behtar beshnase behtar midoone ke kodoom baraye emtehan dars mikhoone kodoom mishine film mibine. mitonim tasavvor konim ke nazare oon moallem dar bareye omdeye danesh amooz ha dorost dar miad va ehtemalan age be zehnemoon rojoo konim hess mikonim age moalleme kaaresh dorost bashe, hama ro dorost mishnase va mitoone ba etminan bege ke folani dars nahahad khoond agar che ke kolli ham nasihatesh mikonam.
man osoolan mesal nemizanam, vali fekr mikonam age too in mesal ye kami fekr konim, ye zavaayaaye jaalebi az chizaei ke ghabool darim betore ma'mool maloom mishe. lotfan khoob be in mesal va hess haei ke dar in bare darim fekr konim.
4- dar edameye shomareye ghabl, too ghoraan ye aye hast ke mige: "ghol kollon ya'malo alaa shaakelateh, Fa rabbokom a'lamo bekom", mige hame bar asaase shaakelashoon amal mikonan, PAS parvardegaare shoma nesbat be shoma daanaatarine. be nazare man hekmate amighi dar in jomle nahofte ast ke saa'at ha fekr mikhad darkesh.

movaffagh bashin
ya hagh

Monday, July 04, 2005

بحث اول، سخن دوم

قبل از هر چيز بگم که تا الان هر سه ما، فاطمه، حميد و من، معتقد هستيم که انسان مختار است. ولی با استدلال حميد مشکل دارم. اينجا مينويسم چرا و ميگم که من چه دليلی دارم. اگر با ما موافق بوديد که به بحث ادامه ميديم و ميريم جلو. اگر نه شما هم دليل بياريد.
اول اينکه چرا با استدلال حميد مشکل دارم: اين استدلال مثل اين ميمونه که به کسی امری بکنيم ولی توی جمله يه لطفاً بگذاريم. امر
امره، فرقی نميکنه. اگر حميد با من موافق نيست به اين سؤال جواب بده: آيا من در طول زندگی ميتونم انچه خدا ميدانست تغيير بدم؟
و امّا استدلال من: من فکر ميکنم اين سوال اشتباهه! دليلش هم اينه که من با پرسيدن اين سوال فراموش ميکنم که دو اصل مهم اين سوال، يعنی زمان و دانش، آفريده خود خدا هستند. اين ما انسان ها هستيم که همه چيز رو در قالب زمان و دانسته زندانی ميکنيم. اينکار مثل اين ميمونه که از نقاشی بپرسيم خودش در تابلویی که کشيده کجاست و چه نقشی داره. مهم اينه که خدا از قالب زمان، مکان، دانش و غير خارجه. خدا فرد نيست، اين رو فراموش نکنيم. ولی ميشه حسش کرد.

بحث اول، آيا انسان در زندگی مختار است؟

صحبت از اونجا شروع شد که من در وبلاگ خودم سوال کردم که آيا اسلام با قرن بيست و يکم مطابقت دارد يا نه. بعداً به پيشنهاد حميد، قرار شد بحث رو از جای عميق تری شروع کنيم. اول حميد سوال کرد که آيا خدا هدايت کننده هست يا نه. بعد از اين هم بحث عميق تر شد! در حال حاضر سعی ميکنيم بفهميم که آيا خدا انسان را مختار آفريده يا خير.
تا اينجا حميد يک جواب از قول جوادی آملی نقل کرده در جواب اين سوال که آيا خدا ميداند که من در فلان زمان گناهی مرتکب خواهم شد؟ و جواب اينه که خدا ميداند که من در فلان زمان "به اختيار خودم" مرتکب گناهی خواهم شد.
اگر نظر فاطمه رو درست فهميده باشم، اونهم در کل با توضيح حميد موافقه....اگر کم و کسری هست اصلاح کنيد لطفاً.
حالا ادامه بحث
آيا انسان در زندگی مختار است

قوانين وبلاگ ما، حتماً بخوانيد...


بازديد کننده گرامی
اين وبلاگ به عنوان محلی برای بحث و تبادل نظر بين چند دوست، که در خيلی موارد با هم اختلاف نظر دارند ساخته شده. هدف داشتن بحثی سازنده است و نه تحميل عقايد به ديگری. اگر ميخواهيد به ما بپيونديد، بايد بدانيد که
. اينجا هر نوع عقيده اي محترم است، حتی اگر کاملامخالف با عقيده شما باشد .
. در بحث احترام يکديگر را کاملاً حفظ کنيد. هيچ توجيحی برای بی احترامی کردن پذيرفته نيست.
. در مورد اشخاص ثالث يا شخصيتهای دينی، سياسی و تاريخی رعايت احترام و ادب لازم است.
. در بيان نظرات خود از دلايل کاملاً منطقی استفاده کنيد. استفاده از سخنان ديگران بايد با ذکر سند با منبع باشد.
يا حق