توضيح در مورد عالم نبودن خدا طبق قران، مورد دوم
در بحث قبل، مورد دوم، مثالی زدم از سوره آل عمران که طبق بعضی ترجمه ها، ميگفت که خدا ميخواهد بداند و اين مغاير با عالم بودن خداست.
دوست عزيزم رهگذر ترجمه ديگری پيدا کرد که طبق آن، کلمه يعلم به معنی نشان دادن و نه دانستن بود.
پس از پرس و جو به اين نتيجه رسيدم که اين توضيح ميتواند قانع کننده باشد، ولی فقط در مورد سه آيه در قرآن:
دوست عزيزم رهگذر ترجمه ديگری پيدا کرد که طبق آن، کلمه يعلم به معنی نشان دادن و نه دانستن بود.
پس از پرس و جو به اين نتيجه رسيدم که اين توضيح ميتواند قانع کننده باشد، ولی فقط در مورد سه آيه در قرآن:
(1) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿آلعمران: 142﴾
(2) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الأَْسْرى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿الأنفال: 70﴾
(3) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ ﴿التوبة: 16﴾
معنی "يَعْلَمِ" با "ِيَعْلَمَ" (اولی با کسر میم و دومی با فتح میم) اندکی متفاوت است اولی بیشتر اوقات به معنی "معلوم داشتن، معلوم کردن" است و دومی به معنی دانستن، فهمیدن است.
پس توضيح رهگذر ميتواند در مورد اين آيه و در مورد دو آيه ديگر هم صادق باشد.
ولی در بقيه قرآن، يعلم با فتح ميم است. پس ديگر اين توضيح قانع کننده نيست. به ترجمه انگليسی اين آيات که از مترجم بسيار معتبری هستند دقت کنيد:
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الأَْيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿آلعمران: 140﴾
If a wound has afflicted you (at Ohud), a wound like it has also afflicted the (unbelieving) people; and We bring these days to men by turns, and that Allah may know those who believe and take witnesses from among you; and Allah does not love the unjust.
ترجمه:تا الله افرادی که ایمان آورده اند را بشناسد و از میان شما شهید هایی بگیرد.
وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿آلعمران: 166﴾
And what befell you on the day when the two armies met (at Ohud) was with Allah's knowledge, and that He might know the believers.
ترجمه: ...که برای الله شناخته شوند...
14 Comments:
Salam bar hameye doostan
felan ghasde voroode be bahs ro nadaram, faghat tazakkore arabi lazem didam bedam.
koorosh jan, dalile kasreye ya'lamE marboot be ghavaa'ede arabie va rabti be hich vajhi be inke risheye in fe'l chie va az alema hast ya az alama nadare. baraye hamin shayad behtar bashe ye tajdide nzar dar kolle post bokoni chon kollan asaase sohbati ke shode sahih nist.
movaffagh bashi
ya hagh
حميد جان
ممنون از تذکرت. من هم چون عربی نميدونم نميتونم توضيح شما رو رد کنم. شايد حق با شما باشه. اگه ميشه توضيح بده چرا در بعضی موارد فتح داريم در بعضی موارد کسر
من هم باز تحقيق ميکنم
پاينده باشی
Salam koorosh jan
be dalaayele nahvi entehaaye fe'l tagheyr mikone. masalan morede avval ke ghalat ham type shode, ya'lamE, aslash saaken boode be dalile lammaa, mesle morede 3. albatte har do baraye chasbidan be kalameye badi ke allaah e va ba hamzeye vasl shoroo mishe, be naachaar kasre gereftan.
az jomle mavaarede dige, aamadane horoofi shabihe va, le, an, hattaa, fa, ao, lam, man, ... sababe injoor tagheyraat mishe.
shad bashi
ya hagh
Hamid jaan
ba in hesaab, mani e YAELAM chi hast?
salam khedmate hame
ye salame vije khedmate agha kurosh
mamoolan rahgozara intorian ke az ye ja rad mishan va kamtar pish miad ke dobare be oonja bargardan! vali az oonjayi ke man gheire mamoolam :D bargashtam! rastesh didam ke kheili bi-adabiye ke ba'd az in hame ezhare lotfo mokhatabe mostaghim gharar gereftan tavasote agha kurosh chizi nagam...
rastiatesh man kheili vaght nadaram (yani gharare intori bashe!)faghat mikhastam babe bahs baz beshe va bebinam baghiye chi migan... vali intori ke hamid neshaste kenar...
neveshtan kheili azam vaght migire! harchand ke vaghtiam neminevisam inghadr zehnam mashghoole ke akharesh bayad benevisam ta zehnam khali she, ghol midam tooye ye forsate dige benevisam.
dar morede inke chejoori farsish dorost mishe man nemidoonam, chon tajrobeyi tooye blogspot nadaram, vali shayad behtar bood tooye yeki az in bloghaye farsi kar mikardin, masalan persianblog ya blogfa.
dar morede dadane weblogam va inke inja benevisam, man ye weblogche daram vali toosh ye chizaye dige minevisam!
dar panahe khoda
rahgozar jaan
dar har soorat har vaght az inja rad shodi ghadamet ro cheshm, sari be ma bezan
montazerim
gol bashi
Salam
khedmatet arz konam ke inke manish chie va che ma'aanieie mitoone dashte bashe baraye man sakhte ke begam. in kaare ye loghat shenaase. amma man age danestanham tarjomash konam hich moshkeli baash nadaram.
dalilesh ham ine ke midoonam ke khoda midoone va in emtehan va danestan be manie ine ke dar amal maloom she va hadaf ine ke ma dar in vaadi roshd konim, hala ye edde mikonan ye edde dar ja mizanan ya aghat gard mikonan.
khosh bashid
ya hagh
سلام؛
بد با خودم درگیرما! کلی تو دانشگاه نوشتم بعد به دلم ننشست به خودم میل کردم!!!
آقا اینا اطلاعاتی که من دارم، تحلیل با خودتون:
ترجمه آقای صادقی تهرانی از آیه 24 سوره نساء:
"و زنان شوهردار (نیز بر شما حرام شده اند) به استثنای زنانی که مالک آنان شده اید (و شوهرانشان همچنان در حال کفرند)*. (این) فریضه الهی است که بر شما مقرر گردیده و غیر از این (زنان) برای شما حلالند که با اموال خود جویا شوید، در حالی که نگهدارنده ی پاکی بوده و زناکار نباشید. پس از زنان (موقت)** که از آنان بهره ای شهوانی برده اید مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید و بر شما گناهی نیست که پس از تعیین مبلغ مقرر، با یکدیگر توافق کنید (که مدت عقد موقت یا مهرشان را کم یا زیاد کنید). همواره خدا بسی دانای حکیم بوده است.
* این زنان شوهردار که کنیزان مومن اند، با اسارتشان از شوهران کافرشان جدایی یافته و پس از عده به همسری اسیرکنندگانشان- در صورت موافقت- قرار می گیرند و جمله "فما استمتعتم" اینجا دلیلی است روشن بر شرعی بودن عقد منقطع به شرط بهره گیری شهوانی، و هرگز قابل نسخ – حتی با سنت رسالتی – نیست تا چه رسد به حکم غیر معصومان!
** این "موقت" از "استمتعتم" بر می آید. نخست از این جهت که در سراسر قرآن استمتاع [: بهره گیری شهوانی ] در نکاح دایم نیامده، و در نکاح دایم هم هرگز این بهره گیری نه شرط صحت آن است و نه مهریه در مقابل آن می باشد. روایات معتبر شیعی و سنی هم موید این معناست. و احدی – حتی رسول گرامی – حق ندارد حکمی قرآنی را نسخ کند، تا چه رسد به دیگران.
----------------------------------------------------------------------
چیز دیگه ای که یاد گرفتم معنی "ما ملکت ایمانکم" بود. همیشه می دونستم که به کنیز و اینا بر می گرده ولی نمی فهمیدم ریشه لغتاش چیه و چه ربطی داره! (این ها رو از دوستم پرسیدم ولی فکر کنم قابل اعتماد باشه)
"ما" که یعنی همون آنچه و چیزیکه
"ایمانکم" جمع "یمین" به معنای دست راست است.
"ملکت" هم یعنی چیزی که مالک آن هست و چون "ایمانکم" جمع مکثر غیر عاقل هست و در حکم مفرد مونث می باشد؛ فعل هم مونث به کار رفته (آخرش "ت" اومده).
خوب پس معنی عبارت یعنی: چیزی که دستان راستشان صاحب اونه؛ یا به بیان دیگر یعنی چیزی که صاحبش هستند. مثل فرش و زمین و خونه و از جمله کنیز! ولی برای این مورد آخر مصطلح شده.
"محصنات" دو تا معنی داره: یکی همون زن شوهرداره و دیگری زن عفیفه. هر دو کاربردش هم توی قرآن اومده. مثلا توی آیه بعدش "المحصنات المومنات" یعنی زنان پاک دامن مومن.
----------------------------------------------------------------------
ادامه در بعدی
ببین من حقیقتش هنوز به حرف خودم پایبندم: این رو خدا تعیین میکنه که چه راهی راه هدایت است و ایراد شما وارد نیست!
فرض کن که شما مطمئن بشی یه دستوری از جانب خداست و این دستور منافی عقلت، دلت، وجدانت و هزار جای دیگت باشه! رویکرد تو چیه؟ می گی من بندشم و اون مولی... حتما حکمتی داره و... یا اون کاری رو انجام میدی که عقلت، دلت و نفست میگه؟ (توجه کن که هر تصمیمی آخرش بگیری با عقلت گرفتی! ولی حالا این عقل منفعت طلب مادی به عنوان عقل جا افتاده! وگرنه اون جوری هم عقلت رو بکار بردی ولی ارزش گذاری پارامترها توی عقلت ملاک دیگه ای داشته...)
من نظرم اینه که توی جاهایی که دین خط داده و اونم خط روشن و صریح کارها تعبدیه و جاهایی که سکوت کرده و به اختیار خودمون گذاشته، استفاده از عقل مجازه (هر چند تفکر برای رسیدن به حکمت و دلیل امور نفی نمیشه و پسندیده هست... مسلما بندگی عالمانه از کورکورانه بهتره؛ به شرطی که علمت مایه عصیانت نباشه!)
خوب حالا می رسیم سر فرضی که من کردم (نمی دونم حواستون بهش هست یا نه) : اونم اینکه فرض کردیم حرف خدا واضح رسیده!
اینجاست که کار سخت میشه و من خودم هنوز سر گردونم!
با فرض شما که گفته بودی قرآن تحریف شده مخالفم... یعنی حداقل استفاده ای که شما می خواین ازش بکنید رو نمی رسونه...
شما پذیرفته اید(؟) که قرآن از جانب خداست (تنها کتابی که مستقیم و بدون نقل قول و واسطه و با عبارات الهی به ما رسیده) ، معجزه پیامبره ، معجزه پیامبریه که پس از اون پیامبری نیست و انتظار میره که جاودان بمونه و برای آیندگان هم رهنمونی باشه به رسالت نبی و سخن خدا...
اگر قرآن تحریف بشه به نظر این مزیت ها از بین میره... دیگه کلام و دستوری از جانب خدا بیان نمیشه... کلیه آیات، دستورات و بایدها و نبایدهاش دستخوش خواست ما میشه! چون این ماییم که تعیین می کنم کجای قرآن درسته و کجا غلطه و تحریف شده... این یعنی آشکارا همونی که ما می خواهیم... در این صورت قرآن با کتاب های سایر انسان ها تفاوتی نمی کنه چون هیچ مزیتی نداره و مجاز به خطاست و نقد پذیره... اون چیزاییش هم که می گیم خوبه (امر به مهربانی، دوستی، نیکی و...) خوبن چون ما به این رسیدیم که اینا خوبه نه اینکه خوب باشه چون خوبه! یا خدا گفته...
اینم که میگم این فرض شما (تحریف قرآن) استفاده ای که می خواین رو نمیرسونه برای اینه که خیلی از جاهاش اون چیزایی رو که شما بهش ایراد گرفتین و یا شبیه اون ها رو به کار برده... مگر اینکه اکثر قرآن تحریف شده باشه!
با همون فرض یقینی بودن قرآن ( و یا دستورات خدا ) هست که بریدن سر پسر خودت، تفاوت زن و مرد، عدم تساوی اونها در ارث، رای و... پذیرش برده داری ، مضموم بودن لوات و (اون یکیش فکر کنم لغتی نداره! هنوز اختراع نشده بوده! شایدم من بلد نیستم... ولی الان هستن کسایی که هیچ مضمومیتی در اون نمیبینن و حتی قانون حقوق بشر براش می نویسن) و... به وجود میان که شاید اصلا با مفروضات عقلی امروز ما نخونه...
ولی اعتراف می کنم که من الان حرفای خدا برام واضح نیست!(...) به همون علتی که گفتم: به علت فاصله زمانی و زبانی... مطمئنا اگه زمان خود حضرت رسول بودیم هم مشکلمون کمتر بود (اگه نگیم مشکلی نبود) و هم اگر بود قابل حل بود چون ازشون می پرسیدیم!
ولی الان قرآنی داریم عربی! با تمام ادعای وضوحش که یاد آور شدید، برای من چندان روشن نیست! اینکه به معانی عزیزان اعتماد کنیم با خودمان است ( بعد از دیدن تفاوت ها در معنی و ایراد های کج فهمی)...
الان در زمانی زندگی می کنیم که معانی گاه عوض و یا قلب شده اند.
در زمانی که منظور آیات (شان نزول) همواره روشن نیست.
در زمانی که حتی طریقه نگاه به مساله، دید و طرز فکر ما با بشر آن زمان دگر گونه است (سخنان دکتر توسرکانی که من گوش ندادم!)
و...
به نظر من که در این زمان آنچنان هم فهم مستقل از آیات قرآن (خصوصا توجه تنها به ظاهر آنها) کار ساده ای نیست. بلکه سهل ممتنع است. لا اقل کلنجار رفتن با خودتان را برای کنار گذاردن پیش فرض ها می طلبد.
این همه گفتم ولی هنوز جوابی ندارم به اینکه: آیا اکنون فهم ما از قرآن به تنهایی می تواند ملاک عمل ما باشد؟ و یا می بایست به عملکرد پیامبر به قرآن در آن زمان و سخنانشان رجوع کنیم؟ آیا این خود شدنی است؟ و یا متوسل به احادیث شویم و پذیرای معلمان و مفسران دیگر؟ و باز آیا این شدنی است؟
ادامه دارد!
همون جوری که انتظار میرفت متن فارسی کامل به هم میریزه! منم عاشق استفاده از "..." علامت تعجب و اینام! خلاصه که من می تونم برات میل کنم نوشته ها رو تا راحت تر باشه! توصیه هم می کنم روی یه سوال مانور بدین تا لا اقل به یه جایی برسیم.هر چند یه دیدگاهی شبیه به دیدگاهی که حمید یه شمه ازش اومد رو معتقدم و با اون دیدگاه همشون جواب داده میشه
در پناه خدا
رهگذر جان
مشکل اينجاست که من فکر نميکنم اين حرف خدا باشه! حالا يه مطلب جديد مينويسم مفصّل اونجا جواب ميدم.
ولی از حرف تو فهميدم که تو هم از آيه مفهوم کنيز رو ميفهمی. حالا اينکه منظور آيه فقط ازدواج هست، من شک دارم چون آيه حرفی از عده نميزنه و چندين منبع اسلامی و غير اسلامی هم مثال آوردند از همچين موردی و خبری از عده توش نيست.
salam
pas khoob shod baghiasho nazadam:D
are ye bar hame pishfarza va soorate masala ro begoo ba'd hamid javab mide:))
man fekr kardam ke gofti ghoran tahrif shode yani ghabool dari ke harfe khoda boode va ba'd tahrif shode... agar naboode ke khob mohem nist tahrif shode ya na!
رهگذر عزيز
يک استدلال کوتاه در پست جديد کردم. لطف کن نظر بده.
شاد و سلامت باشی
يک استدلال ديگر هم در مورد اين آيه سوره نساء در دست تهيه هست. هنوز به وقت و تحقيق بيشتر نياز دارم. صبر داشته باشيد دوستان
Post a Comment
<< Home