آنچه من از قرآن نمی فهمم
من در هنگام مطالعه قرآن به مواردی برخورد کردم که مغاير با اين دو خصوصيت هستند. اگر توضيحی داريد خوشحال ميشوم:
مورد اول
من با اين آيه خيلی مشکل دارم: آيا اين دقيقاً تجاوز به زنان در هنگام جنگ نيست؟ يعنی زن شوهر دار، اگر شوهرش دشمن من است بر من حلال است!
مورد دوم
سوره آل عمران آیه 42
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ.
آيا مي ، پنداريد که به بهشت خواهيد رفت و حال آنکه هنوز براي خدا معلوم نشده است که از ميان شما چه کساني جهاد مي کنند و چه کساني پايداري مي ورزند؟
مگر خدا عالم مطلق نيست؟ پس چطور نميداند؟!
مورد سوم
سوره قصص آیه 88
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
و معبود ديگري را با خدا مخوان كه هيچ معبودي جز او نيست، همه چيز جز صورت پاك او فاني ميشود، حاكميت از آن اوست و همه به سوي او بازمي گرديد.
سوره هود آیه 37
وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ
و (اكنون) در مقابل چشم ما و طبق وحي ما كشتي بساز و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن كه آنها غرق شدني هستند.
سوره ص آیه 75
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ
گفت: اي ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقي كه با دست خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردي، يا از برترين بودي ؟ (بالاتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!).
يعنی آيا خدا صورت و دست و چشم دارد؟
26 Comments:
با سلام
یه بار دیگه هم اینجا اومده بودم... به نظرم جالب میاد ولی خب زیاد احساس قرابت نکردم که اظهار نظر کنم... به هر حال:
به طور کلی خوب دید من با شما فرق داره، می دونی به قول بعضیا من دورن دینی به قضیه نگاه می کنم و شما (شاید) برون دینی
روی این حساب من وقتی به موارد مشابه بر می خورم و چیزی رو نمی فهمم یا برام عجیب یا غیر منطقی به نظر میاد؛ یا میگم من نفهمیدم و تفسیر دیگه ای داشته ، یا می گم همینه که هست و من باید تفکرم رو عوض کنم، یا راحت از روش رد میشم و یا شاید اصلا برام عادی به نظر بیاد و متوجه خیلی از این مسائلی که برای شما عجیب میاد نشم ...
نمی دونم چی شد اینا رو گفتم، شاید چون دیدم شما رو نمیشناسم شروع کردم خودمو شناسوندن!!! شایدم برای این بود که بگم خوشحالم نظرات شما رو می خونم و باید آدم تفکرش رو سعی کنه برون دینی کنه... یعنی در رفت و آمد بین دیدگاه درون دینی و برون دینی باشه تا بهتر مسائل رو درک کنه (حالا چون این عبارت درون دینی جا افتاده هی میگما! منظور درون قرآنی، درون مذهبی، درون هر تفکر و عقیده و حتی نوع بینش علمی)
خب این کامنت که به خطابه من گذشت! ادامه در کامنت بعدی!
(کاشکی یه فکری برای فارسی نوشتن این می کردین! واقعا هم خوندنش هم نوشتنش مصیبته!)
در پناه خدا
دوباره سلام
در مورد مورد اول:
خب برای خود من خیلی از این قبیل مسائل توی قرآن پیش میاد (فکر می کنم اکثرا هم در مورد زنان و مسائل مربوط به اونها باشه) کلا هم وقتی یه کمی دنبال کردم یا کسی چیزی گفته و آیه رو جور دیگه ای معنی کرده و برام روشن شده و حل شده رفته پی کارش و یا حس کردم که طرف داره یه جوری توجیه می کنه و به دلم نچسبیده
به هر حال چیزی که می خواستم بگم این بود که بر فرضم که همین معنا رو بده و حتی بر فرضم که کلی دلیل اجتماعی و ... براش نیارن (که میارن) خواستم بگم که ایراد شما وارد نیست! :
چون که اگه قراره که کس دیگه ای هدایت کنه خوب میگه این عین هدایته و شما هم بندشی و باید بگی چشم! و مهم هم نیست به مضاقت خوش بیاد یا نه... قرار نیست که قرآن و دین رو ما یه جوری بچرخونیم که بشه دیدگاه خودمون یا فلان هنجار پذیرفته جهانی یا...
فقط خواستم بگم که توی بحث این ایراد رو نمی تونید وارد کنید و این دید کلی رو هم بدم که قرار نیست همه چیز تفسیری مطابق رای ما داشته باشه (منظورم لزوما این مورد خاص نیست)
آوردن دلایل اجتماعی و معانی دیگر و تفاسیر دیگه بر عهده دوستان!
در پناه خدا
و باز هم سلام! م
م میذارم تا پرانتزا و نقطه ها درست بیفته
در مورد دوم: م
اول بگم که من می خواستم فقط جواب این مورد رو بدم و برم! ولی شماره آیه رو اشتباه نوشته بودین!!! (بقیه آیه ها رو چک نکردم ولی این 142 هست) م
این مدل تعبیر زیاد به کار رفته، یه قرآن دارم ترجمه آقای صادقی تهرانی (اول ها بیشتر باهاش حال می کردم ولی جلو که رفت یه جاهاییش به نظرم جالب نیست! به هر حال یه جاهایی ایده میده!) توی پاورقیش نوشته: م
یعلم ya'lam اینجا و جاهایی همانندش از علم alama به معنای نشانه نهادن است زیرا اولا، علم خدا همیشگی است و ثانیا علم alema کلا بر سر مبتدا و خبر می آید و هر دو مفعول آن می شوند و اینجا یعلم ya'lam دارای یک مفعول و از alama است
ghabli kharab shod! dobare minevisam:
و باز هم سلام! م
م میذارم تا پرانتزا و نقطه ها درست بیفته
در مورد دوم: م
اول بگم که من می خواستم فقط جواب این مورد رو بدم و برم! ولی شماره آیه رو اشتباه نوشته بودین!!! (بقیه آیه ها رو چک نکردم ولی این 142 هست) م
این مدل تعبیر زیاد به کار رفته، یه قرآن دارم ترجمه آقای صادقی تهرانی (اول ها بیشتر باهاش حال می کردم ولی جلو که رفت یه جاهاییش به نظرم جالب نیست! به هر حال یه جاهایی ایده میده!) توی پاورقیش نوشته: م
"ya'lam" inja va jahayi hamanandash az "alama" be ma'naye "neshane nahadan" ast zira avalan elme khoda hamishegi ast va sanian "alema" kolan bar sare mobtada va khabar miayad va har do maf'ool an mishavand va inja "ya'lam" daraye yek maf'ool va az "alama" ast.
kholase mige ke inja khoda mikhad ma'loom kone (neshane begzare) kasayi ke jahad mikonan va kasayi ke sabr pishe mikonan... yani khodesh midoone va mikhad be baghiye befahmoone!
در پناه خدا
salam
ghol midam akharish bashe! (khodamam khaste shodam)
dar morede sevom:
fekr konam bahse in model ayat az marooftarin bahsa bashe... yani javabesham kheili vazehe... nemidoonam fekr nemikonam ke inja kesi ahle bahse alaki (jadal) bashe... age vaghean lazem bood javab midam!
faghat khastam begam ke ghoraan por az esteare hast, por az jahaye gong va mobhame (laaghal baraye man)... man khodam tasmim gereftam az jahayish ke vazehe estefade konam! yani ye joorayi gir nadam! ye seri jahash ro adam ghashang khodesh mifahme ke manzoor chi boode (hata agar ghabele gir dadan bashe!)
dige inke motoasefane faseleye zabani va zamani kaare maro doshvar karde...
.
.
.
emshab ziadi harf zadam!
mokham dige kar nemikone (be farz inke avalesh mikard :D)
dar panahe khoda
رهگذر جان
اولاً که خيلی خوش آمدی و اصلاً احساس قرابت نکن. اينجا همه خودمونی هستند و فقط با هم اختلاف نظر داريم، ولی دوستيمون سر جاست.
در مورد ايراد تکنيکی هم اگه لطف کنی بگی چی کار کنم درست بشه ممنون ميشم. خودم هم با اين فارسی نوشتنش مشکل دارم.
اجازه بده بحث رو در يک پيغام جديد شروع کنم...
مورد اول
رهگذر جان. در سومالی، يک سری جنگجو که دم از اسلام ميزنند، در هنگام حمله به قبايل ديگر، به زنها تجاوز ميکنند تا از اين طريق نسل کشی کنند. اگر خواستی توضيح بدم چگونه نسل کشی ميشه، حتماً برات توضيح ميدم ولی فعلاً از بحث خارج هست.
در جنگ صربها با بوسنی و کشورهای همسايه، در موارد بسياری که در ايران هم گزارش شدند و شديداً از طرف همه مسلمانان محکوم شدند، صربها به تجاوز به زنان و دختران پرداختند.
و در آخر، لحظه ای تصور کن که در جنگ و پس از کشتن يا اسير کردن مردی، شخص پيروز به زن او تجاوز کند. آيا وجدان و عقل تو اين حرکت را تائيد ميکند؟ اگر ما به شدت از حرکت صربها در بوسنی منزجر بوديم، آيا خود هم بايد در جنگ اينچنين عمل کنيم؟ پس چرا خدا به من وجدان را داد؟
چون اندکی در مورد طرز فکر خودت توضيح دادی، من هم بگم که به عقيده من، قران نکات بسيار خوبی دارد، ولی تحريف شده و به همين دليل هم اينگونه موارد در آن يافت ميشود، در حالی که در بسايری موارد قران امر به دوستی و بخشش کرده و به مراتب امر به تفکر کرده.
اين پست رو با سؤالی خاتمه ميدم: گناه زنی که به روی من و تو شمشير نکشيده چيست که ميتوانيم به خود اجازه دهيم که به او تجاوز کنيم؟ اگر تو سرباز باشی و در جنگ دشمن خود را مغلوب کنی، آيا ميتوانی به زن او تجاوز کنی؟
مورد دوم
شرمنده به خاطر اشتباه. حق با توست چون شماره آيه 142 هست نه 42. ترجمه معزی که تقريباً لغت به لغت ترجمه کرده ميگه: يا پنداشتهايد كه به بهشت درمى آييد و هنوز ندانسته است خدا آنان را كه كوشيدند جهاد كردند از شما و نشناخته است بردباران را
راستش رو بخواهی، به نظر من اين تفسير که تو گفتی يه کم ماست مالی هست. ولی چون من عربی بلد نيستم و لغت نامه عربی هم ندارم، نميتوانم کاملاً اين تفسير را رد کنم. پس اجازه بده بيشتر تحقيق کنم تا ببينم ميشه ترجمه دقيق اين کلمه رو يافت يا خير.
مورد سوم
جوابت قانع کننده نبود. يعنی جوابی ندادی، اگر جواب بدی ممنون ميشم. البته معلوم هست که همين قدر هم که به دو مورد اول جواب دادی خودش خيلی هست و من ازت ممنونم.
در مورد اينکه قران بعضی جاهاش گنگ هست يا ما نميفهميم يا استدلالهای شبيه به اين، کلاً اين جور استدلال رد هست و دليلش هم اين هست که خود قران اين استدلال ها رو رد ميکنه:
سوره مریم آیه 98
این قرآن را بر زبان تو آسان کردیم تا پرهیزکاران را مژده دهی و ستیزه گران را بترسانی
سوره الدخان آیه 58
ما ادای سخن خویش بر زبان تو را آسان کردیم، باشد که پند گیرند.
سوره القمر آیه 17
و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟
سوره القمر آیه 22
و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟
سوره القمر آیه 32
و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟
سوره القمر آیه 40
و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟
با اينهمه تکرار که قران آسان هست، آيا هنوز نيازی به تفسير قران داريم؟
Salam
man bahs ha ro peygiri mikonam. jaalebe, lotfan edaame bedin.
ya hagh
رهگذر عزيز
اگر مايل بودی ايميل يا آدرس وبلاگ خودت رو بگذار تا تو رو به ليست نويسندها اضافه کنم که اگر خواستی پست جديد بنويسی.
حميد جان خوش اومدی، شما هم اگر نظری داری بده خوشحال ميشيم
دوستان اگر ديکشنری عربی به فارسی يا انگليسی يا فرانسه آنلاين سراغ داريد بگين. من هنوز دنبال مفهوم دقيق يعلم هستم. فقط تا الان توی گوگل لغت نامه پيدا کردم که ميگه:
يعلم = know.
سلام به جناب کوروش خان عزیز و سایر دوستان
این اولین پست منه و خوشحال میشم در گفتگو شرکت کنم اگر اجازه بدید.
علی آقا سلام
خيلی خوش اومدی و اصلاً اجازه لازم نيست. قدمت رو چشم... اينجا فقط يک قانون داره، اونهم اينکه به يکديگر، با هر عقيده، احترام بگذاريم
رهگذر عزيز، دوستان خوب
من در خصوص مورد دوم، يعنی عالم نبودن خدا طبق قران، اندکی پرس و جو کردم و به اين نتيجه رسيدم که در اين آيه، همانطور که رهگذر گفت، يعلم ميتواند معنی نشان دادن بدهد. هرچند اين توضيح کمی ماست مالی محسوب ميشه، ولی من توضيح دقيق تری پيدا کردم با چند آيه به عنوان مثال که خيلی محکم تر از مثال سوره آل عمران است. مجبورم پست جديدی باز کنم. لطفاً در مورد دوم، توضيحات خود را به پست جديد بفرستيد.
حق جو باشيد
ممنونم از لطف شما ؛
در مورد سوال اول:
؛ اسلام طريقه برخورد با اسرا رو کاملا توضيح داده ، يعني وحشيگري و تجاوز ما نداريم ، دوم اینکه اين حلال بودن اگر در مورد ازدواج بنابراين قبلت گفتن طرف مقابل هم مهمه؛ يعني طرف مقابل طبق دستور اسلام تا قبلت نگفته ازدواجي صورت نمي گيره و طرفين به هم حلال نمي شن ؛
حالا اين حکم براي چي اومده
براي اين که عده اي اسير مي شدن و زن هم بودن و اتفاقا مسلمان مي شدن و ديگه نمي خواستن پيش شوهراشون برگردن که کفار بودن!!
شوهره هم که زنه رو طلاق نداده بود ، خوب حالا حکم خدا چي مي شد؟ حکم خدا همینم بود که هست اينها مي تونن ازدواج کنن با مسلمونا
حالا کجاي اين آيه میگه که مسلمان مي تونه اسير زن رو بدون رضايت خود زنه به ازدواج در بياره وبهش تجاوز کنه!!؟
آيه داره حکم شرعي رو مشخص مي کنه ، چون خود شما هم میدونید که نمي شه طبق دستور اسلام زن همزمان 2 تا شوهر داشته باشه
از محضر شما کوروش جان و دوستان عزیز پوزش میطلبم بخاطر پرحرفی و جسارت
ا"قبلت" ( قبول کردم) (منظور پيشنهاد ازدواج را) ا
علی جان
ممنون از توضيحت. ولی خدمتت عرض کنم که اين آيه ميگه: مگر آنها را که مالک شده ايد. بعد هم ميگه با اموال خود آنان را اختيار کنيد ديگه حلال است. حرفی از ازدواج نيست. حرف از کنيزی هست. در آيات ديگری هم در مورد کنيز ميگه که کنيز با زن آزاد فرق ميکنه. مثلاً در همين سوره نسا آيه بعد ميگه اگر توان نداريد که ازدواج کنيد با زن مؤمن، با کنيز خود نکاح کنيد. حالا وارد بحث برده داری نميشم که خيلی مفصل هست ولی اگر بگيم اين آيه برای اون موردی اومده که شما گفتی، من از تو ميپرسم اين چه طرز رفتار با زنی هست که به ميل خود، به دين دشمن قبيله خود گرويده، و شوهر و قبيله خود رو به خون خودش تشنه کرده برای اسلام، ولی در حد کنيزی بيش نيست
علی جان
ممنون از توضيحت. ولی خدمتت عرض کنم که اين آيه ميگه: مگر آنها را که مالک شده ايد. بعد هم ميگه با اموال خود آنان را اختيار کنيد ديگه حلال است. حرفی از ازدواج نيست. حرف از کنيزی هست. در آيات ديگری هم در مورد کنيز ميگه که کنيز با زن آزاد فرق ميکنه. مثلاً در همين سوره نسا آيه بعد ميگه اگر توان نداريد که ازدواج کنيد با زن مؤمن، با کنيز خود نکاح کنيد. حالا وارد بحث برده داری نميشم که خيلی مفصل هست ولی اگر بگيم اين آيه برای اون موردی اومده که شما گفتی، من از تو ميپرسم اين چه طرز رفتار با زنی هست که به ميل خود، به دين دشمن قبيله خود گرويده، و شوهر و قبيله خود رو به خون خودش تشنه کرده برای اسلام، ولی در حد کنيزی بيش نيست
دوستان زکی لطف کنه به من بگه چه جوری اين کامنت ها را فارسی کنم. نقطه ها اصلاً درست نيستند...
کوروش جان لطفا بفرمائيد مشخص کنيد کدام قسمت آيه دلالت به "در حد کنبزي بيش نبودن زن اسير" اشاره کرده است ؟
اگر منظورتان کلمه حلال بودن است ؟
که عرض ميکنم خيلي چيزها بر من حلال است و ممکن است حلال شود آيااين دليل بر در حدکنيز کردن آن چيزهاست ؟! (دست دادن من با زنم برايم حلال است آيا من زنم را کنيز کردم ؟!ازدواج کردن براي من حلال است آيا من طرف مقابل را کنيز خود خواهم کرد؟!!) ميفرمائيد صحبت از ازدواج نيست و عملا ميشود تحجاوزکرد !! پس خيلي عذرميخوام اين همه آيات در مورد احکام زن و مرد و ازدواج و روبط همگي کشک ؟!! بفرما و تجاوز کن به يک زن نامحرم؟(!!) کوروش عزيز فکر ميکنم در نظرگرفتن يک قسمت از صحبت يک شخص بدون توجه به قسمت هاي ديگر بدترين و ناپسندترين شيوه قضاوت باشه .کوروش عزيز نفرمائيد که قرآن در اين قسمت تحريف شده ! يا خدا ميبايست مشخص ميکرد که منظورش ازدواج است که در آنصورت مصادره به مطلوب کرده ايد. قرآن در قسمت هاي ديگرش رابطه يک زن و مرد را با ازدواج و احکامش شرح داده است و کاملا مشخض است که بدون جاري شدن صيغه عقد ميان زن و مرد محرميت و حلال بودني صورت نخواهد گرفت... حالا شما ميفرمائي که بايد تمامي احکام در اين آيه مجددا بيان ميشد که ما باور کنيم بله منظور از حلال شدن همان حلال شدن ازدواج است ؟!!فکر ميکنم ميکنم اگر بخواهيم عادلانه قضاوت کنيم اگر کمي قسمت هاي ديگر قرآن رو هم ببينيم ؛ به هنگام برخورد با اين آيه بدون شک منظور آيه را حلال بودن ازدواج خواهیم يافت نه تجاوز بدون قيد و شرط ! چطور ما اين همه در مورد حرام بودن و بزرگي گناه زنا داريم و حالا همگي کشک ؟!اينجا ديگر به بحث کنيزي هم نخواهيم رسيد ! چرا که وقتي صحبت از ازدواج شد به يقين احکامي هم به دنبالش ميآيد که همانا رضايت طرف مقابل و غيره است پس زن ميتواند با کمال احترام انتخاب کند و هيچ ارزشي از او کاسته نخواهد شد
.
در فرمايش بعديتون هم که فرموديد گفته اگه توان ازدواج با زن مؤمن، نداريد با کنيز خود نکاح کنيد ؛ عرض ميکنم که نکاح = ازدواج! هيچ فرقي نداره چه با زن مومن چه با کنيز ازدواج احکام خودش رو خواهد داشت و هيچ کسر شأن و منزلت و تفاوتي نداره.
ضمنا اول آيه آمده (زنان شوهردار) که اين آيه ادامه آيه قبل است که ميگويد نميتوان با زن شوهر دار ((ازدواج)) کرد و بعد از آن"الا زنان اسير"ميآيد که ديگر کاملا مشخص است منظور ازوداج است نه تجاوز
من نميدانستم دل هر کس دل نيست قلبها زآهن و سنگ قلبها بيخير از عاطفه اند (مصدق)ا
و زنان شوهردار [بر شما حرام است؛] مگر آنها را كه [از راه اسارت] مالك شدهايد؛ ""."""
نمیگه که زنان اسیر شأنشان پایینتر است از زنان دیگر و هر کاری خواستید بکنید !! میگه با زنان شوهردار نمیتونید ازدواج کنید مگه کسایی که اسیر شما هستند . و شوهرشون در جنگ کشته شدن "یعنی طلاقی صورت نگرفته" میگه اینا زنای شوهردار محسوب نمیشن و ازدواج حلاله با اونها
من نميدانستم دل هر کس دل نيست قلبها زآهن و سنگ قلبها بيخير از عاطفه اند (مصدق)ا
و زنان شوهردار [بر شما حرام است؛] مگر آنها را كه [از راه اسارت] مالك شدهايد؛
نمیگه که زنان اسیر شأنشان پایینتر است از زنان دیگر و هر کاری خواستید بکنید !! میگه با زنان شوهردار نمیتونید ازدواج کنید مگه کسایی که اسیر شما هستند . و شوهرشون در جنگ کشته شدن "یعنی طلاقی صورت نگرفته" میگه اینا زنای شوهردار محسوب نمیشن و ازدواج حلاله با اونها
من نميدانستم دل هر کس دل نيست قلبها زآهن و سنگ قلبها بيخبر از عاطفه اند (مصدق)ا
علی جان
خود آيه ميگه زنانی که مالک شده ايد. وقتی شما مالک زنی هستيد، آن زن کنيز شماست. واضح تر از اين ديگه نميشه
علی جان دقت کن که من نميگم، خود آيه ميگه "مالک شده ايد" من نميگم.
باز در مورد بعدی من نگفتم تجاوز کن، آيه ميگه بر شما حلال است. من اصلاً تا الان نه برداشت خودم رو گفتم، نه تفسير خودم، نه حتی ترجمه خودم، من فقط آيه رو نقل کردم، ترجمه معتبر آوردم و ميگم اين به خورد من نميره
بعد در مورد مصادره به مطلوب يک توضيحی لطف کن بده. نميفهمم يعنی چی. حرف شما که ميگی بدون ازدواج يا صيغه محرميت نيست درست، ولی من نميتونم تصور کنم که زنی که شوهرش به دست مسلمانی کشته يا اسير شده راضی به ازدواج با کشنده شوهرش باشه. تازه مگر عده در اسلام مطرح نيست؟ چطور اينجا قران فراموش کرد که اين زن، حتی اگر قبول کنيم طلاقی ميشود (که من قبول نميکنم) بايد دو ماه با هيچ کس ازدواج نکند.
در ضمن اينجا اصلاً نگفته زن رو راضی کنيد، ميگه حلال است. من نميگم متن قران ميگه
کوروش عزیز؛
من مالک همسرم هستم ؛ آیا همسر من کنیز من است ؟! آن زنی که در جنگ اسیر میشود و من مالک میشوم اسیر من است نه کنیز من طبق قوانین اسرای جنگی با او برخورد میشود نه قوانین کنیزی ! که خود شما بهتر از من قوانینشو میدونی
--------------------------------------------------------------------------------------------
این سخن پیشین شماست:
]
و... در آخر، لحظه ای تصور کن که در جنگ و پس از کشتن يا اسير کردن مردی، شخص پيروز به زن او تجاوز کند. آيا وجدان و عقل تو اين حرکت را تائيد ميکند؟ اگر ما به شدت از حرکت صربها در بوسنی منزجر بوديم، آيا خود هم بايد در جنگ اينچنين عمل کنيم؟ پس چرا خدا به من وجدان را داد؟
...
اين پست رو با سؤالی خاتمه ميدم: گناه زنی که به روی من و تو شمشير نکشيده چيست که ميتوانيم به خود اجازه دهيم که به او تجاوز کنيم؟ اگر تو سرباز باشی و در جنگ دشمن خود را مغلوب کنی، آيا ميتوانی به زن او تجاوز کنی؟""
کوروش جان کاملا واضحه که شما نه تفسیر و نه ترجمه ولی برداشت تجاوز رو کردی از آیه در غیر اینصورت صحبت شما در مورد تجاوز از کجا آمد ؟! ا
--------------------------------------------------------------------------------------------
در مورد مصادره به مطلوب من عذرخواهی میکنم که تندی کلام کردم.
کوروش جان خیلی اوقات تصورات ما با عینیات و واقعیات سازگاری نداره من از خودم نگفتم که زنان اسیر راضی به ازدواج شدند در تاریخ اینچنین آمده. ثانیا مگر گفته حتما باید راضی بشه ؟! خواست بشه خواست نشه این دست خوده زنه , ازدواج بدون رضایت طرف مقابل باطله خودتون میدونید در هر حال مالک این زن بودنم سر جاش خواهد بود و تناقضی نداره
---------------------------------------------------------------------------------------------
قرآن چی رو فراموش کرده کوروش جان ؟! پس آیات مربوط به عده زن و این همه توضیحات قرآن چیه؟!! جتما باید قرآن اونجا یک آکولاد باز میکرد یادآوری میکرد که باید عده شوهرش تموم بشه تا شما باهاش ازدواج کنید ؟!! این که مشخصه و جاهای دیگه توضیح داده قرآن !کوروش جان این مطلب هم شد بسان همان بحث قبلی ! ؛ عده جزو احکام ازدواجه و وقتی شما اسم ازدواج رو میارید خوب مشخص و بدیهیه که منظورتون ازدواج با احکامشه ... خیلی عذرمیخوام این مثال بد رو میزنم ولی مثل این میمونه که کسی بخواد با محرم خودش ازدواج کنه ! خوب این که اصلا ازدواج نمیشه
---------------------------------------------------------------------------------------------
شماقبول نمیکنی که زنی که شوهرش کشته شده طلاقی محسوب میشود؟ مشکلی نیست پس لطفا این سوال رو پاسخ بده:ا
اگر زنی که همسرش در جنگ کشته شده بخواهد ازدواج کند باید چه کند؟! (چون با این حرف شما این زن طلاقی محسوب نمیشه و بنابراین نمیتونه ازدواج کنه !!)ا
و اگه شما پاسخ بدی که راهی نداره و نمیتونه ازدواج کنه ! من این سوال رو از شما میپرسم:
:
گناه زنی که شوهرش کشته شده و میخواد دوباره ازدواج کنه چیست؟!ا
----------------------------------------------------------------------------------------------
کوروش جان لطفا جواب این سوال رو مشخص کن:
قرآن گفته چی حلاله ؟ا
ممنونم ازت
----------------------------------------------------------------------------------------------
من نميدانستم دل هر کس دل نيست قلبها زآهن و سنگ قلبها بيخبر از عاطفه اند (مصدق)ا
اضافه میکنم:
اگه قرآن زمانی برای ازدواج با زن اسیر تعیین میکرد مثلا میگفت :"روز بعد از جنگ شما میتونید باهاش ازدواج کنید"این ایراد فراموشی شما وارد بود به ولی صحبتی از زمان ازدواج نیست پس ایراد شما وارد نیست.!
----------------------------------------------------------------------------------------------
من نميدانستم دل هر کس دل نيست قلبها زآهن و سنگ قلبها بيخبر از عاطفه اند (مصدق)ا
علی جان
کم کم داره مطلب زياد ميشه. برای اينکه چيزی از قلم نيافته، اگر اجازه بدی، نکته به نکته با قيد شماره جواب ميدم
يک
شما ميگی که مالک همسرت هستی! شايد بايد کلمه مالک رو تعريف کنيم، ولی خدمتت عرض کنم که تملک يک انسان يعنی برده داری. اگر منظورت اين هست که اختيار مطلق داری نسبت به همسرت، يعنی شما همسر خودت رو کنيز (برده) خود ميدونی.
دو
اولاً آيه نگفته اسير بگيرن. اين پرانتز (ماست مالی) رو مترجم اضافه کرده و من به خاطر صداقت نقل قول حذف نکردم. متن قران ميگه مالک. وقتی ميگم ماست مالی، به اين خاطر هست که يکی نيست به اين مترجم بگه آقا اون زمان که عرب زنش رو به هر قيمتی مخفی ميکرده چطور زن شمشير به دست ميشده که بعداً اسير بشه. اگر جنگ نکرده که اسير نميشه.
سه
علی جان قربون قلمت تو هم که حرف من رو ميزنی. من ميگم دشمن هرکس باشه به زنش چه کار داريم! شما هم همين رو ميگی. پس من و تو موافقيم که تجاوز به زن دشمن کريه و غير انسانی است. من از تجاوز ميگم برای اينکه آيه ميگه "زن شوهر دار حرام مگر مالک شده ايد" اين يعنی اگر مالک زنی شوهر دار شديد ميتوانيد با او نزديکی کنيد! چگونه ميتوان مالک زنی شوهر دار شد؟ حالا بگيم تجاوز نه، حق با شما، کلمه تجاوز اينجا نيست، من هم نميگم. ولی من نميفهمم چگونه ميشه اولاً مالک يک انسان شد، بعد چگونه يک زن شوهر دار مملوک ميشه
چهار
علی جان منصفانه جواب بده. مگر ميشه زنی که در عزای شوهر خود است راضی به ازدواج با قاتل شوهر خود باشد؟ در مورد تاريخ، در شماره پنج جواب ميدم
پنج
علی جان يک مورد تاريخی که در مورد اين آيه صدق ميکند جريان صفيه بنت حيی بن اخطب است. اين زن يهودی در جنگ خيبر پس از کشته شدن همسر و پدرش اسير شد و به ازدواج پيغامبر در آمد. در اين داستان خبری از عده نيست و همان شب اسارت صفيه به خيمه پيامبر رفته با او هم بستر ميشود
منابع من
http://en.wikipedia.org/wiki/Safiyya_bint_Huyayy
http://www.anwary-islam.com/women/pwife_safiyya.htm
Post a Comment
<< Home