Wednesday, July 20, 2005

تئوری کورش


در ادامه پيشنهادی که در قسمت پيغامها کرده بودم قبل از سفرم به ايران اين تئوری رو اينجا ميگذارم تا روشن بشه هدف من از بحث چيه و به کجا ميخوام برسم. لطفاً با دقت بخونيد، اگرنفهميديد سوال کنيد و نظر بدين

قبل از شروع بگم که اين تئوری کاملاً شخصيه و از هيچ کس نيست جز خود من. پس همه ايراد های اون از منه. دوم اينکه اين تئوری هم مثل اونهای ديگه اصلاً کامل نيست. هدف از گفتن حرف دلم به شما اينه که کمک کنيد من بيشتر به حقيقت نزديک بشم يا اينکه اگر کاملاً از مرحله پرتم کمک کنيد که زياد گمراه نشم
داستان از اونجا شروع ميشه که من خدا رو حقيقت مطلق ميدونم. انسان و تمام عالم هستی اجزائی از اين حقيقت محض هستند. حالا فقط به انسان بپردازيم: طبق اين تئوری جزئی از اين حقيقت در تک تک ما هست. اين نطفه حقيقت رو بعضی از انسان ها پرورش ميدن، مثلاً به دنبال علم و دانش، که خود بخشی از حقيقت هست، ميروند، يا به دنبال معنويات و عرفان، که آنها هم بخش ديگری از حقيقت هستند ميرن. اين سری از انسان ها به اين طريق جنبه الاهی خودشون رو تقويت ميکنند و اين نطفه، کم کم بزرگتر ميشه. اينها رواسمشون رو میگذارم خوب کاران

دسته ديگری از انسانها، در پی تقويت اين نطفه نيستند. اونها در خلاف جهت حقيقت پيش ميرن. ما اسم اين دسته رو ميگذاريم بدکاران. فراموش نکنيم که بدکاران هم هنوز نطفه رو دارن. پس ميتونن هر لحظه به عقب برگردن و شروع به تقويت اون بکنند و کم کم هرچه در جهت مخالف رفتن جبران کنند. اين روند در جهت يا خلاف جهت رفتن نسبت به حقيقت، روزی توسط يک حقيقت مهم قطع ميشه که اون حقيقت مرگه

پس از مرگ انسان ها به قسمت بزرگی از حقيقت که برای ما ناشناخته هست پی ميبرند. اونهایی که بيشتر در جهت حقيقت رفته بودن، با احتساب اين حقيقت جديد، به مقدار زيادی به منبع اصلی حقيقت، يعنی خدا نزديک ميشن. اونهایی که در جهت مخالف رفتن، با وجود شناخت اين حقيقت، باز هم نسبت به دسته از اول از حقيقت دور ميشن

پرانتز باز : تا اينجا متوجه شديد که خدا در اين تئوری، اصلاً فردی نيست. فقط يک مفهومه. يه کل. پرانتز بسته

برگرديم به دنيا و داستان بدکاران و خوب کاران. در نظر داشته باشيد که من تعريفی از کار بد و خوب نکردم. دو دليل داره: اول اينکه تا کسی قسمت مهم حقيقت رو ندونه، نظر مطلقی در مورد بدی يا خوبی کارهاش نميتونه بده. و اين بعد از مرگ ميسر ميشه. ولی چون زره اي از حقيقت در ما هست، در خيلی موارد خودمون قدرت تشخيص داريم. از ته دل ميدونيم چيزی در جهت حقيقته يا در خلاف، حداقل احتمال ميديم. اسمش رو بگذاريد وجدان. حالا هرچی اين نطفه بزرگتر باشه، قدرت تشخيص بزرگتره. بعضی از خوب کاران به حد بسيار بالای حقيقت شناسی ميرسند. انسان ها ميتونند به يکديگر در پرورش اين نطفه حقيقت کمک کنند. ولی اين انسان ها انقدر در حد بالا هستند که ميتونند نه تنها به يک انسان، بلکه به گروه بزرگی از انسان ها کمک کنند. من اسم اين افراد رو ميگذارم پيامبران و بزرگان. چرا در تئوری خودم اين دو دسته رو از هم جدا نميدونم؟ جواب اينه که در اين تئوری پيامبران و بزرگان يکی هستند. فقط به مرور زمان، انسانها شروع به ساختن داستان در مورد اين بزرگان ميکنند. در اصل پيامبر انسانی است که به مقدار زيادی از حقيقت رسيده، و اشخاص بسياری رو هم بهره مند کرده. سالها و قرنها بعد، انسانهايی که از طريق تاريخ و پدران خود در مورد اين منبع حقيقت چيزی ميشنوند، چون آمادگی پذيرش همه حقيقت رو ندارن، يا قسمت مهمی از حقيقت به آنها درست منتقل نميشه، کم کم قسمتی از حقيقت رو از دست ميدهند يا حتی از خودشون به اون ناخالصی اضافه ميکنند

در اين تئوری، دين، با توجه به تعريف رايج آن، روحانيت، حديث و روايت و قسمتی بسيار مهم از تاريخ اديان، ناخالصی و از حقيقت به دور است. اين تئوری در مورد اسلام ميگه که پيامبر به سطح بالايی از حقيقت رسيد و مردمان بسياری رو هم به اين حقيقت آشنا کرد، ولی اين همه حقيقت نبود، باز هم ميشود جلوتر رفت. بي نقص هم نبود و از همه مهمتر، ناخالصی بسيار، مثل حديث و روايت و تاريخ توسط مسلمانان به آن اضافه شد. اگر قسمتهای بسيار زيادی از آن هنوز هم به حقيقت نزديکه، ولی بايد اين ناخالصيها رو ازش دور کرد و ازش استفاده کرد براي جلو رفتن در راه حقيقت

فکر کنم فعلا همين قدر بسّه

يک نقص مهم اين تئوری موضوع هدف از آفرينش هست. جوابی برای اين سؤال ندارم، جز اينکه طبق اين تئوری، هدف اصلی آفرينش در همان حقيقت نهفته است که بعد از مرگ به آن آشنا ميشيم
یا حق

6 Comments:

At 4:06 AM, Blogger کوروش said...

حسين جان
شرمنده سؤالت رو نفهميدم. ميشه جمله اول رو تکرار کنی؟ جريان کور و کر و لال ها رو ميگم

 
At 4:34 AM, Blogger کوروش said...

سعيد جان سلام
خيلی پيغام خوبی بود. ممنون از اينکه نظرت رو گفتی. اينهم جوابت
1. من فرانسه زندگی ميکنم و الان هم دو ساعته رسيدم تهرون و چون خيلی دلم برای شما همگی تنگ شده بود اومدم اينجا ببينم چه خبره
2. ممنون از لطفت
3. داستان فيل خيلی جالبه، خوشم اومد. من معتقد هستم که از بيرون هيچ شانسی نداريم که همه چيز رو ببينيم. چه جوری ميشه از مفاهيمی مثل زندگی، زمان، مکان و غيره خارج شد و از بيرون داخل رو ديد
4. در مورد پيامبر، يه نظری دادی اونهم اينه که گفتی فقط يک نفر به اون حد رسيده و ديگه هم نخواهد رسيد. ببين اين عقيده مسيحی ها در مورد مسيحه و يهودی ها در مورد موسی و همه اديان ديگه هم هست. اونها هم ميگن پيامبرشون ديگه آخرش بوده. من با اين تئوری کاملاً مخالفم. اولاً معلوم نيست خود اين پيامبر ها خودشون رو آخرش ميدونستند يا نه، من که فکر نميکنم. اين بقيه انسانها، با حد پایين رشد حقيقتشون هستند که از اين بزرگان بت ميسازند. فعلاً نميخوام بحث به تاريخ و سياست بکشه، ولی مثالهایی توی ذهنم هست که افراد بزرگ ديگری هم توسط بقيه تبديل به بت شدن و ميشن. چه بسا صد سال ديگه اينها هم امام يا پيامبر ناميده بشن
5. ميدونم که تئوری من برای بعد از مرگ گنگه. اين تئوری ميگه قسمت مهمی از حقيقت بعد از مرگ روشن ميشه. يعنی خود تئوری هم قبول داره که قسمت بزرگی از حقيقت رو نميشناسه. از تئوری اول تو بيشتر خوشم اومد. شايد چون کاملاً با تئوری من سازگاری داره - ببخشيد خودخواهی برداشت نکن - چون توی تئوری من ميگه که بعد از مرگ، خوب کاران و بد کاران هردو با اين قسمت بزرگ حقيقت آشنا ميشن، ولی خوب اونهایی که حقيقت رو بيشتر پرورش داده بودن خوب خيلی بيشتر به حقيقت محض، يا خدا، نزديک ميشن

ممنون از پيغام قشنگت

 
At 4:35 AM, Blogger کوروش said...

علی جان سلام
بی صبرانه منتظر نظر تو هستم
در پناه حق باشی

 
At 12:38 AM, Anonymous Anonymous said...

1.salam
2.agha saeed : bebakhshid dar teoriton dekhalat mikoanam.
dar mored 2 nazari ke bad az marg darid be khosos dovomi :age ghrar bashe in tor ke shoma migid bashe va hame akharesh tashrifeshono bebarand behsht va ham paiambara va adamhai khob ke ye omr toy rah dorost ghadam bar midarand ba kasaii ke rozaneh milionha adamo mikoshan va hagh mardomo mikhoran va har fesadi ro mikonan va har zolmi ke mishe ro nesare digaran mikonan ba ham beran behsht ke edalti dige bargharar nist.
man fekr mikonam shoma faghat bazi az adama ro mad nazar dashtid ,adamai khob va adamhai ke faght to zendegi eshtebahat kemi dashtand .ke inha shamel rahmat khoda mishan va ye seryshon mostaghim ve ye edashon bad az ye syri to jahnam miran behsht.
benazar shoma kaferan ,faseghan,monafeghan...baiad shamel bakshesho rahmat khoda beshan ya ghazabo ghahre khoda ?
hatman to ghoran ham ba ebarati az in ghabil robero shodid ke (aya dorostkaran va badkaran yeksan hastand?)ya (fiha khaledon)ke ham be jahnam eshareh dareh ham be behsht.(albateh bebakhshid ke az ghoran mesal zadam .)
3.mamnoon ke khondin
4.movafagh bashid

 
At 9:25 PM, Anonymous Anonymous said...

1.salam
2.avalan behshto va jahnam az nazar man ye vagh'eiiat hastand na ya mafhom .
3.bad az nazar man be ghol shoma majal kam nist.
4.man jesarat nakardam begam shoma ghasd tarafdari az zalemo darid.
5.amma ye seyr dalail dige:
age in tor ke migid bashe dige ye vojodi be esm payambar ham mani nadareh va hamchenin sefat hedayatgary khoda baray adama. chon hedayati niaz nist harki har kari bokone, akharsh ke mireh behsht .
6.hamin alano farz konid man miam har kari delam mikhoad mikonam be ghol ahoma hal donya... bad ye ki mesl shoma miad bar hasb vojdan ya har chize dige mesl din, be ghol khodeton to ye comment dige khodesho be sakhti mindazeh va azadihash gerefte mishe...
bad chand miliard sal dige inha ham digaro to behsht mibinan ....
khob shoma be khodet migi chera khodamo to donya to sakhti bendazam , bikhial vojdano dino khodao pighambaro ...bad biiad bebinid donya che khabar ke nemishe....
7.nemidonam shnidin ya na vali khoda shaiid az hagh khodesh begzareh vavli az hagh digaran ke paimal shodeh nemigzareh .
8.on so'alhaii ham ke kardin ro age bald basham javab midam
(shoma shmareh gozari nakardin vali man be tartib ba shomareh javab midam)
1/rahmat khoda ke hado hesab nadareh
2/to hamei sefatha khoda endeshe pas onam hado hesab nadareh
3/khoda edalato kamel bargharar mikone bad kasii ke layegh hastan ro shamel rahmatesh gharar mideh.chon hichkas az roi shayestegi kamel vared behsht nemishe balke rahmat khda shamel halesh mishe va ono vared behesht mikone.hamchenin rahmat khoda barai kam kardan azab ham hast.
4/man to cammenthai ghabl goftam ke edalat khodaro khmel nemishe dark kard
5&6/man be ekhtir mo'etaghedam pas in adaman ke be ekhiar khodeshon khodeshono vared behshto jahanam mikonan
7/javabesho kamel balad nistam
8/behshto jahanam natijei khelghatan be goneii na ma'eni on ke bekhan motenaghez ya moteradef bashan
9/nazdiki be khoda yeki az lezat bakhshtarin nematehi behshtie na hamei behesht
10/va doryo bitavajohi khoda badtarin azab (albate in be in ma'eni nist ke hame pish khoda bar nemigardan)
11/ba tava joh be teorye agha korosh( ke hame ye zarehii az khoda toshone va baziha ono taghviat mikonan....)ke in jozve tikehaiesh ke ghabool daram vaghti dar jahat roshdesh talash nakoni va bar aks amal koni kedero tarik mishe dige fekr nakonam chandan elahi bashe ke bekhad bere b0ehesht.
9.bebakhshid saretono dard avordam.

 
At 10:40 AM, Anonymous Anonymous said...

1.salam
2.bebakhshid vali man estedlaletono ghabol nadaram shoma migid rahmateh khoda ghire ghabel darke bad ba madar moghaiese mikonid
3.khoda kasi ro ke ye omr ghabolesh nadashtaro va mokhalefat mikardeh mored rahmatesh gharar nemideh
4. khili sakht bood ke az ghoran mesal naiavordam
5.movafagh bashid

 

Post a Comment

<< Home