جواب به علی، قسمت سوم
علی جان سلام. از اينکه در دادن جواب دير کردم عذر ميخوام، گرفتار بودم و جواب دادن به تو هر دفعه بيشتر احتياج به فکر داره. خوب شروع کنيم
آنچه در مورد مفاهيم و انواع آن گفتيد نياز به اثبات دارد،ضمن اينکه طرز بيانتان به هيچ وجه علمی نيست و در نتيجه نقد آن غير ممکن است
اولاً در مورد استفاده از کلمه مفاهيم بگم که از روی ناچاری بود و نميدونستم چی اسمش رو بگذارم. شما يه اصطلاح بهتر پيشنهاد کن. خوبی و بدی و زشتی و زيبایی و غيره رو چی اسم ببرم؟ صفت؟ باشه
حرفی هم که زدم يک تعريف و دسته بندی بود، تعريف نيازی به اثبات نداره. من دو گروه مفاهيم تعريف کردم و فکر ميکنم که همه مفاهيم رو در بر ميگيرن. حالا اگر تو هم مثالی بياری که در اين دو گروه جای نگيره اونوقت تعريف من ناقص ميشه و بايد اصلاح بشه. هدف از اين تعريف اين بود که به سؤال تو که ميگفتی حقيقت به خودی خود مفهومی نداره جواب بدم که گفتم تنها چيزی هست که توی اين دسته بندی جای نميگيره
طرز بيان من چرا علمی نيست؟ يک نگاهی به جوابی که به بينام دادم بنداز. اونجوری بهتره؟ ميشه مثال بزنی که کجاش غير علمی بوده
منظور شما از حقيقت مطلق وجود مطلق است
همانطور که در جواب بينام گفتم، به نظر من هرچيز که وجود دارد جزيی از حقيقت است و برعکس
شما ابتدا از حقيقت و معرفت تعريفی ارائه بده
حقيقت يعنی هر انچه وجود دارد، مادّی و غير مادّی و معرفت، يعنی ميزانی از اين حقيقت محض که در اختيار انسان است. اين تقريباً همون چيزيه که تو توی پستت گفتی
به نظر من اگر دست کسی قطع شود معرفته او کم نميشود و شما اين حرف مرا بی دليل نقض کرديد
من به هيچ وجه اين حرف رو نقض نميکنم و کاملاً باهاش موافقم. نميدونم چی گفتم که اينجوری فهميدی. ببين دست من
به من اجازه ميده که با حقيقت آشناتر بشم، مثلاً با لمس کردن محيط اطراف. حالا اگر دستم قطع بشه از اين ابزار محروم ميشم. ناگفته نماند که اين ابزار هم ميتوانند جايگزين پيدا کنند. مثلاً يک نابينا شنوايی بهتری داره
خود شما اين جمله را گفته بوديد که انسانهای بد پس از مرگ از حقيقت دور ميشوند و من قانع نشدم که چنين اتّفاقی
ميافتد
يا من بد گفتم، يا شما بد فهميدی. من نگفتم انسانهای بد بعد از مرگ از حقيقت دور ميشن. گفتم اتفاقاً اونها هم به قسمت بزرگی از حقيقت ميرسن. ولی نسبت به خوبکاران از حقيقت بهره کمتری ميبرند و دور تر هستند. حتی مثال عددی زدم و گفتم اگه من بدکار باشم و از کل حقيقت فقط ده درصد بدونم و تو خوبکار باشی و پنجاه درصد بدونی، حالا اگر به هردو ما پنجاه درصد حقيقت روشن بشه، باز تو به صد ميرسی ولی من فقط در شصت درصد هستم
پس موافقيد که معرفت قبل و بعد از مرگ از 2 سنخ متفاوت هستند؟
سنخش رو نميدونم منظورت چيه. ولی ميزان اين دو معرفت متفاوت است
شما در تئوری تون مطرح نميکنيد که چرا انسانها تمايل دارند که نطفه ی حقيقتشون رو پرورش بدهند
ببين هرچقدر انسان معرفت بيشتری داشته باشه، قدرت بيشتری داره و راحت تر تمايلات خودش رو ارضا ميکنه. مثلاً اگر کليد خوشبختی رو بشناسه، خوب خوشبخت ميشه، و هزاران مثال ديگه. اگر من به تو بگم راز پول در آوردن رو ميدونم تو نميخواهی بدونيش؟ چرا ميخواهی بدونی؟ اگر بگم ميدونم چه جوری هميشه سالم باشی، تو نميخواهی بدونی چه جوری ميشه؟ حتماً ميخواهی
من کاملاً معتقدم که در زمان پيامبر کاتبانی بودند که بلافاصله پس از دريافت وحی از سوی پيامبر ،وحی را مينوشتند
از کجا ميدونی؟ ما که اونجا نبوديم. تازه من روايت ديگری دارم که ميگه اولين بار در زمان ابوبکر و پس از رحلت پيامبر قران مکتوب شد. فکر کنم اين روايت سنّی ها باشه. از کجا معلوم مال اونها درست نباشه
ضمناً عدّه اي هم مأمور به حافظه سپردن قران بودندبا توجّه به تاريخ، در آن زمان بشر اهمّيت حفظ کتب را ميدانست
و قادر به انجام چنين کاری بودضمن اينکه با توجّه به وجود نسخه های متعدّد قران گر چه هر نسخه ممکن بود فقط حاوی قسمتی از قران باشد و افراد زيادی که قسمت های مختلفی از آن را از بر بودند در هر برهه از زمان احتمال تحريف قران نزديک به صفر است
البته امکان دارد که تغيير های بسيار جزئی اي در آن پديد آمده باشد امّا هيچ کدام از اين تغيير ها در حدّی نيست که معنی آيه ها را تغيير دهدبيشتر اين اختلافات به خاطر همان جريان 14 نوع روش قرائت قران است.همين امروز در شمال آفريقا،مثلاً در الجزاير قران هايشان با قران های ما تفاوت های جزئی دارد
اين قسمت رو اصلاً نفهميدم. خيلی سعی کردم ولی نفهميدم. چه جوری از اينکه اشخاصی قران رو حفظ ميکردن به اين نتيجه رسيدی. من شخصاً يک شعر رو بدون غلط به سختی حفظ ميکنم. حالا گيريم که افراد متعددی قران رو حفظ کردن. از کجا معلوم که کاتبين همه اونها رو جمع کرده باشند و با هم مقايسه کرده باشن. خود تو قبول داری که اختلافات جزیی در قران ها وجود داره. من ميگم امکان تحريف هر کتابی هست، حتّی کتابهايی مثل تورات و انجيل هم تحريف شدن. شايد شما بگی قران رو معجزه حفظ کرده. من ميپرسم که اين چه معجزه ايی هست که نميتونه جلوی اين اختلافات کوچک رو هم بگيره؟ اگر مايل باشی و برای اينکه حوصله بقيه هم از خوندن تئوری های من سر نره، بحث قران رو شروع کنيم. حرف در مورد قران زياده
شما در تعريتون معرفت رو مفيد ميدونستی،مقصودم از معرفت مفيد ،همان معرفت است با اين فرض که معرفت هميشه خوب است لطفاً پس بگو که با اون 2 شرطی که من برای معرفت با اين فرض که معرفت خوب است و اينکه جهان عادلانه است در نظرگرفتم(در قسمت آخر پست قبل از قبليم) موافقی يا نه؟
اگر درست فهميده باشم حرفت رو، آره موافقم. معرفت خوبه، به همون دليلی که گفتم، و دنيا هم عادلانه است. اين دو حرفت رو قبول دارم. ولی با توجه به اينکه من و تو معرفت ناقصی داريم، شايد از اجرای عدالت چيزی نفهميم. مثل قضيه بچه که براش راه حلی پيدا کرديم، ولی معلوم نيست درست باشه